بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !



همه چیز خیلی خوبه.................................

سوزان عزیزیان..دوست دبستان من.....بعد از ۲۰ سال ازش خبر دار شدم !


امروز کلی صله ارحام به جا آوردم !!  ؛))
با بیزی  حرف زدیم که نهایتا هیچ نتیجه خاصی از صحبتهامون نگرفتیم ...
با نازنین نامه نگاری کردم...
با نیوشا حرف زدم...وبا انسیه..با ساناز..با امیر چت کردم...خلاصه کلی یاد روزای قدیمی بودم..... روزای خیلی قدیمی که همه دور هم بودیم ...همیشه با هم بودیم .....
اگه فردا شیده نمی خواست چشمش رو عمل کنه می رفتیم شمال..اما فردا صبح ساعت ۱۰ میره که به امید خدا چشماش رو عمل کنه ......

راستی ....! آدم چطور میتونه به روابطش با آدما وزن بده ؟؟و چطور میشه این وزن رو به دیگران نشون بده ؟؟
هر کی تو تخیلات خودش باید به اون یکی محبت کنه؟؟یا اینکه ..... در واقعیت و به طرف مقابل....دنبال جواب نمی گردم..تا  یه حدی تجربه بهم جواب داده ...
شب بخیر :)



نشستم جلوی جیمبو....یک آهنگ اعصاب خورد کن Bon Jovi نمیدونم چطوری رفته تو فیوریت من!!؟؟یک لحظه قطع شد....
از تو کوچه صدای ویولن میاد.....و صدای سلطان قلبها......پرده  رو زدم کنار...دو نفر بودن..زیر نور چراغ میشد دیدشون..یکی کوتاه تر بود..
شاید پدر وپسر بودن...
شاید تنها بودن...
شاید یک یک روز خوشبخت بودن...
شاید هنوزم خوشبخت باشن...
شاید....

۱-الان که اومدم به اورکات دیدم ..وااااااااااااااااااا....۴۰ نفر من رو به دوستاشون اضافه کردن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اون هم افرادی که من به جز یک نفر..هیچ کدوم رو نمیشناختم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۲-دیشب تا ساعت ۱:۳۰ ،من و شیده و کیومرث..خونه لیلا و مجید بودیم...خیلی خوب بود ...
۳-اگه ساعت ۹ صبح جمعه یکی زنگ بزنه بگه داریم میایم دیدنتون الان ( و شما هم واسه خواب امروز صبح هزار تا امید و آرزو داشته باشید..چه حسی بهتون دست میده ؟؟


داستان از اونجا شروع شد که .....



۴-گاهی خوبه که آدم چشمهاش رو باز کنه و ببینه دورو برش چه خبره ..

۳-واقعا همیشه رو راستی تو روابط آدما جواب می ده ؟

۱-خیلی فکر کردم تا بگم : یه مثل قدیمی هست که میگه....درخت هر چه بارش بیشتر باشه سرش پایین تره ...
.............................
۲-؟



هاله خیلی دلش گرفته  !




خیلی چیزا رو دوست دارم ....
و خیلی از آدمها رو...
بعضیهاشون رو بیشتر...
بعضیهاشون رو کمتر !
مثلا..مامانم و بابام و شیده و کیومرث و بیزی رو بیشتر...
...
کارم رو دیکه خیلی دوست ندارم..جون فضاش پر از دلسردیه...اما کلاسای مدیریت صنعتی رو خیلی دوست دارم...مخصوصا لهجه استاد بیمه  رو !!

بعضی از وبلاگارو خیلی دوست دارم..حرفای خودمونی..اسکورپیو...اشوزرتشت..,وخیلیهای دیگه .. و نمی دونم چرا بعضیها مردم رو میزارن سر کار که دیگه نمی نویسن ؟

برام جالبه که بعضیها به حرفام فکر میکنن..چون خیلیهای دیگه به حرفام فکر نمی کنن !

بعضی چیزا رم دوست ندارم..که انقدر برام بی اهمیتن که اسمشون رو نمیارم !

تخیل !





اعصابم خورده هااااااااا شیطونه میگه کارم رو ول کنم....... چی میشد الان در یک تراس رو به دریا ،لم داده بودم....نسیم خنک میزد به صورتم ...داشتم گیلاس میخوردم به جای حرص ؟؟؟


پارسال درست همین موقع..یادش بخیر...کنسرت آریان ...بیزی..لیلا..مجید..انسی..دری...
عجب شبی بود..................

جادوی خنده !




خانوم بخند...
آقا بخند ......
همه بخندند ...
خنده برای سلامتی خوبه..
روحیه اتون رو شاد میکنه !
ببینین من میخندم  !!
به زور بخندین .....
اه..لعنتیا بخندید ...
بابا میگیرم به قصد کشت میزنمتون ...
من اعصاب ندارما...
اصلا برید بیرون اگه نمیخندید...!!!!
بیروووون !!

...