بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

۱۱

 

 

روزهای خیلی سنگین و سختی میگذره ...هیچ اتفاقی نیفتاده ....هیچ خبری اضافه بر سازمان نیست جز اینکه :

یک سال  گذشته ...یک سال پر از هیاهو و اتفاق .....اتفاقایی که بعضیهاش خیلی سنگین بوده و تمام انرژیت رو گذاشتی که ببخشی یا فراموش کنی ......

برای آدما ..از روحت ..سرمایت و زندگیت خرج کردی ... اما بعضیا واسه یک قرونی که میخوان برات مایه بزارن حساب کتاب میکنن ....

دو ماه تا عروسیت مونده و همه کارا مونده ...

هفته دیگه اسباب کشی دارین وتمام خونه پر از کارتنه و وسایل جمع شده و تو خونه احساس آرامش نداری !

باید با خودخواهی تمام آدمهای اطرافت کنار بیای و وقتی بهت میگن که تو خیلی خودخواهی خم به ابروت نیاری و بخندی ...

یک سال به سختی کار کردی و خستگی  تمام اون روزا الان رو دوشته ...

و خلاصه اینکه دلت تو این موقعیت یک قوت قلب میخواد و حس درک شدن ......اما یادت می افته که همونطور که هیچ وقت نباید به حریم خصوصی آدما پا بزاری ...همیشه توی اون حریم خصوصی خودت ..با سایه ت تنهایی ...

چشمهات رو عمل کردی و حالا بعد از چند هفته درد میکنه و به شدت تار شده...دکتر میگه واسه اینه که بار بالای یک کیلو بلند کردی !!!!!!

خیلی خسته ام ...حتما به یک استراحت چند روزه احتیاج دارم..اما  با این همه کار؟ چطوری ؟

اما با همه اینها ..دختر !...یادت نره که تا هستی از آدمها و بودنشون لذت ببر فارغ از اینکه چه میکنن .... قدرلحظه لحظه ها رو بدون که امروز هستی و  ممکنه فردا نباشی ....

نظرات 13 + ارسال نظر
لیدا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:07 ق.ظ http://lyda40.persianblog.com

وقتی بعد از این همه سختی در آغوش راحتی لحظه های سرخ و مهتابی رو تجربه کنی آروم می شی

غریب آشنا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:23 ق.ظ

نمی دانستم که در حال ازدواجی.تبریک.
امیدوارم اتفاقات آینده این بار را از دوشت بردارد.
گاهی زمان بهترین دواست.
مانا باشی
در پناه حق

مانا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:28 ق.ظ http://www.manar.blogfa.com

هاله جونم داری عروسی می کنی وای چه هیجان انگیز.......سعی کن این روزها را آروم باشی و با خونسردی کارات را انجام بدی........من خودم این روزها را به خاطر عصبانیت و خستگی خیلی خراب کردم هنوزم نتونستم جبرانش کنم...........منم دلم برات تنگ شده ده تا :*

صنم شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ق.ظ

هاله ... واقعا اگه بدونی بعد از مدتها به اینجا سر زدن با من و احوالاتم چه کرد!!!! ۱ اینکه بینهایت شرمنده شدم از اینکه ازت بی خبرم ... خیلی خیلی زیاد ...۲ اینکه چه قدر هاله هنوز همون هاله پر از آرامشه قدیم با اون همه تواضع ...۳ اینکه دلم تنگ شد... ۴ اینکه شرمنده شدم واسه تولدت ولی خوب این یکی به تولد خودم در شد :) به هر حال کلی لذت بردم....به امید دیدار.... در ضمن گفته بودم من هم چشام رو عمل کردم.... نگران نباش درست میشه فقط مواظب باش کمی بیشتر و بار بلند نکن یعنی کلا حرکات پر فشار از خودت نشون نده....

رضا۱۳۴۷ شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:58 ق.ظ

قدر لحظات را بدون با این فرض که«فردایی»هم هست...

Saleh Ara شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:30 ب.ظ http://weblog.salehoffline.com

معرکس! معرکه! عکسی کم نظیره

امیر شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام هاله جان .
خدا رو شکر که هنوز زنده ای!! :)
زندگی اینجوریه دیگه. تو ایران ما یه ذره ..تخیلی تره!
مردم توپی هم داریم.
راستی تبریک میگم .شاد باشی

ازگیل شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:45 ب.ظ http://www.azgil.blogsky.com

خیلی دوست دارم روحیه ای مثل تو داشته باشم.ارامشت رو حفظ کن تا کارها بهتر انجام شه.میشه گفت همه ادما همینند و بدی فقط مختص دیگرانه.هیچ وقت خودشون بد نیستن که بقیه بد هستن و خطا میکنند!!!

دیوانه یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:09 ب.ظ http://divane.blagsky.com

یلام خاله جونی
من امدم تهران
شرمنده نشد یسام عیادت
چشات ....
زودی خوب تر بشی
ببینیمت

احمد چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ق.ظ http://entezar123.blogsky.com

سلام
من اولین بار هست که به اینجا میام . اما میدونم که حتما بازهم میام . موفق باشید .

الهام - بی نام یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:40 ب.ظ http://eligoli.blogsky.com

دیگه فکر کنم یه کم راحت شدی . نه ؟

Hamed یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:17 ب.ظ http://majnoonian.net

Ehe! ... Holy ... Are you really getting married? Wow ... Congratulations ...

امیر شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:13 ب.ظ

سلام سال نو مبارک.با چشمهای جدید!!امیدوارم هر چه زودتر اینجا ببینیمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد