بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

رنگ جدید

میگن از امروز همه چی یه رنگ دیگست....راست میگن...................واقعا یه رنگ دیگست ...........

 

گذر

 

 

 شبه و کمی دیر...یه مرور کوتاه خاطرات...پارسال چنین روزی ..

 

.صدای پیانو و آواز شهریار ( که خیلی خوشم میاد از یکی دوتا از آهنگهاش):

با توام ای که نگاهت ...من رو با عشق آشنا کرد.....

من مسافری غریبم ......توی جاده نگاهت..که چشام مثل قدمهات، تا ابد ...مونده به راهت...باورم کن که فقط تو...تویی معنای وجودم .....

انگار که این روزا تئوری انقباض زمان به حقیقت پیوسته و زمان با سرعت داره میگذره ...و من هنوز باور نکردم ....

 

اولین کلمه ای که تو این لحظه..یعنی درست همین الان به ذهنتون میاد، چیه ؟

 

ایجاد هیجان برای مشتریان نقل !

 

با عرض شرمندگی از دکتر هیچ خبری نشد..........و من باز اومدم !

 

همزمان باآموزش زبان ترکی توسط دوستان به اینجانبان....یک بسته نقل ارومیه امروز به دستمان رسید با مارک :‌نقل قاسمی !

روی جعبه نوشته بود :

ایکه گفتی نقل همچون شکر است        تو بدان نقل قاسمی دگر است

هرکجا میگذری شهر پراز نقل تر است      همه دارند ولی نقل قاسمی دگر است !!

 

 

توفیق اجباری !!

 

 

 

بهانه جور شد !

در کامنتهای یادداشت قبل یک پیغام از دکی جون بود که یه جورایی مصداق این بود که : کور از خدا چی میخواد ؟ ..دو چشم بینا !!

حالا بماند که من درباره این وبلاگ چقدر این پا اون پا کردم..حالا دیگه رو حرف دکتر ناشناس نمیشه حرف زد ووبالاخره زحمت کشیدن درس خوندن تا برای مملکت مفید باشن :

سلام / من دکتر محمد سرابی زاده هستم من تنم می خاره برای هک کردن  می خواستم وبلاگت رو هک کنم ولی دلم برات سوخت تو ۲ روز وقت داری اسم وبلاگ من که است
http://www.hacktraining.blogfa.com    تو لینک دوستان بنویسی مگه نه از وبلاگت خداحافظی کن از همین الان
خوب   پس سرس برو من رو تو لینک دوستان بنویس مگه نه خداحافظی کن از وبلاگت
 
دکتر به روی چشم !!
  گووووووووووود بایییییییییییییییییییییییییییی اوری بادی ......( اما یادتون یاشه : عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد )

سلام ۸۵

 

 

           

 

سلام ....

میگن هر سالی رو هر جوری شروع کنی تا آخرش همینجوریه ......من امسال با یک لبخند بزرگ و یک خونه شلوغ ....و یک عالمه امید شروع کردم!

این اولین نوشته من در سال جدیده ....نگاه که میکردم دیدم که آخرین پست من در بالا افتادن مربوط به دقیقا  ۲۴ روز قبله و در این ۲۴ روز کلی اتفاق افتاده ...... ما از یک خونه ۲۵ ساله به یک خونه جدید نقل مکان کردیم ..درست شب سال نو از اون خونه و خاطرات و درودیوارها به یک خونه جدید اسباب کشی کردیم و اون خونه خوب رو با تمام خاطرات خیلی خوب و خیلی بدش در گذشته جا گذاشتیم :)

در این ۲۴ روز یک سال عبور کرد .....و سال ۸۴ شد ۸۵ ! به همین سادگی .........

طبق معمول هر سال مرور نکردم و ننوشتم از خاطراتم در سالی که گذشت چون سال ۸۴ سخت ترین سال زندگیم تا امروز بود و در اون خیلی خوب و خیلی بدهایی رو تجربه کردم که هرگز فکر نمی کردم ....رویارویی با لحظه هایی که ...... بگذریم ...هر چی بود گذشت ...هم خیلی خوب ..هم خیلی بد ...تنها چیزی که موند تجربه های یک عمر زندگیه که همیشه باید نگاه کرد و دیدشون ......

اما امسال ................... کلی تحولات داره اتفاق میفته که شاید پارسال این موقع حتی از تصورش خندم میگرفت ..برای امسال کلی برنامه دارم.....

امسال .یعنی در کمتر از دو ماه دیگه من وارد یک مرحله جدید از زندگیم میشم ....

امسال میخوام به سلامتیم بیشتر توجه کنم و باقیمونده مشکلات جسمیم رو کاملا حل کنم ..

امسال برای کاربین  کلی فکر و ایده دارم که امیدوارم به مقصد برسه ...

امسال میخوایم دوباره شروع به تحصیل کنیم و درس یخونیم ....

امسال میخوام در ارتباطات فامیلی تغییر ایجاد کنم و شروع به معاشرت بیشتر با فامیل کنم ....

امسال به اون ایده همیشگی که همیشه آرزوم بوده میخوام بیشتر فکر کنم و بستر اون رو برای سال آینده آماده کنم ...

و خلاصه کلی فکر دیگه که برای انجام ژذیریش چند تا شرط مهم هست :

۱- خدا کمکمون کنه .

۲- زنده و سلامت باشیم

۳-به صلاحمون باشه ...

حالا آخر سال میتونیم بیایم نگاه کنیم که سال ۸۵ به کدومیک از بالایی ها رسیدیم !

دیگه هیچ وقت یادم نمیره......این سیبی که به بالا پرتاب کردیم...هزار چرخ میخوره تا به پایین برسه .......