بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

تولدی دوباره ....

 

 

خوب !!

درست یک ماه و سه روز از اون همه بدو بدو و شور و هیجان و.....عروسی میگذره .....یکم زمان برد تا به زندگی جدید و نگاه جدید آشنا بشم ....کلی اتفاق افتاد ...و ...

شیده -بهمن -شهرزاد-رضا -عمو سروش -بهادر و موریتس ....مهمونهای ویژه بودن و البته از همه ویژه تر آقا آرتین !!!

از عروسی : از روز عروسی بگم ...بگذریم که آرایشگره گیر داده بود که این تاجت تو چهار راه امیراکرم ۱۰ تومنه ..... بگذریم که من رو مثل دیو دو شاخ درست کرده بود ......کمر لباسم برام گشاد شده بود .......تو عکاسی خوابم برد ..... عکاس رو تهدید کردم که انقدر به من نگه این کار رو بکن اون کار رو نکن ...بگذریم که لباسم عین پشه بند تمام سوسکها و پشه های باغ رو جمع کرده بود زیرش ! ..... آقای عاقد هم که ساعت ۵ که با ما قرار داشت در خواب ناز بود و بماند که بعد از ۱ ساعت تاخیر دم گوش ما گفت که من عقد نامه رو فراموش کردم ! ....بماند که از خونه ما تا خونه فرح جون که رفتیم چنان طوفانی شد که من و بیزی حالمون بد شده بود و مجبور شده بودند که میزای توی حیاط رو بردارن ......و خلاصه یادش بخیر که فیوز پرید و برق بی برق !............ با همه اینها شب خیلی خوبی بود و کلی خوش گذشت و جای اونایی که نبودن خالی ... مریم مرسی به خاطر همه چیز ...

از کار : با حرص زیاد ازشرکت قبلی اومدم بیرون به قول بعضیها در یک اقدام انتحاری غیر حرفه ای !! کارم رو ترک کردم  و امیدوارم که از هفته دیگه برم سر کار جدید .

از زندگی جدید : از جدید بگم که هنوز برام خیلی جدیده ... با وجود اینکه من و بیزی ۳ سال با هم دوست بودیم  ولی زندگی با هم یکم برام عجیبه ...این تیکه رو بعدا میگم !

از آدمها :  متاسفم از اینکه تو این مدت چند نفری ما رو ترک کردن ...مثل اده جون ...فرمین و بابای پوریا .... ........باکلی آدم آشنا شدم که گل سر سبدشون رییس بانک بود ...آدم خوبیه ... انسیه هم از هند برگشته و امروز به شدت من رو سر کار گذاشت !! ...... صنم که آخر سر نیومد ....نیما و شیما هم پنجشنبه میرن سر خونه و زندگیشون ... وضع وبلاگ ازگیل هم یه چیزایی میگه !

از فوتبال :‌  علی دایی دوست داریم !!!!!!!!!!!!!!

 از مارمولک :  به تعداد آدمهای روی زمین ،راه برای رسیدن به خدا هست ......

نظرات 4 + ارسال نظر
سوگل سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:57 ب.ظ http://www.sogol.blogsky.com

سلام هاله جون
تبریک میگم با آرزوی خوشبختی

ازگیل سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:26 ب.ظ http://www.azgil.blogsky.com

سلام هاله جون.چقدر روز عروسیت اتفاقات مختلفی افتاده من اگه جای تو بودم حسابی قاطی میکردم.ولی خدا ر و شکر تو هاله ای و مطابق معمول با اعتماد به نفس زیاد و شدیدا قوی .در مورد وبلاگ من هم چیز عجیب و جدیدی نیست.به هر حال هر دوستی یک عمری داره وعمر دوستی ما هم دوسال بود.
راستی تعجب کردم کلی!چطور شد که یکهویی تغییر کار دادی؟!

نگار سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:00 ب.ظ

هاله جون خیلی خوشحالم که عکس عروسیتو تو اورکات دیدم. کلی ماه شده بودی.
از برو بچ دانشگاه بهشتی سالهای دور... آمار ۷۸

[ بدون نام ] چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:05 ب.ظ

سلام خیلی با حال می نویسی من kezboardam آلمانی دهنم صاف شد برات فارسی نوشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد