بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

هویت اینترنتی قاچاقی !

 

این چند شبه گذشته چندین بار هی اومدم بنویسم که این خواب عزیز امان نداد ...

وقتی که قاچاقی وصل شی به اینترنت ، اصلا هرچی میخواستی بنویسی یادت میره !! اما انقئر ب.ده که این چند روزه گذشته خیلی دعوا کردم و احتیاج به یک سفر کیش دارم برای استراحت !!!!!!!!!

فعلا حرفی نیست ..تا بعد ..

احساسات

 

 

یاد گذشته ووبلاگ دانیال افتادم ...بی دلیل ...

از تمام آن نوشته ها عبور می کنم و این بار بی هیچ قصدی و بی هیچ تردیدی می نویسم . بی انتظار هیچ نتیجه ای . بی امید به حصول هیچ حاصلی . و مگر جز این آموخته ایم ، جز این  که در آنچه می کنیم در پی چیزی نگردیم که به چشم بیاید ... به چشم ... مگر یاد نگرفته ام آن حکایت قدیمی را با آن ترجمه قدیمی را که در آن میهمانی کوچک در آن شهر کوچک در تنهایی خویش آواز می خواند ... آنچه اصل است از دیده  پنهان است و مگر یک عمر سر در هر چاه این جمله را تکرار نکرده ام ... این جمله را مگر نشنیده ام و مگر هنوز حفظ نشده ام ... که  :  تمام اعجاز کویر در آن است که جایی در دلش چشمه ای پنهان دارد .... و تو چه می دانی کویر چیست ... اگر تشنگی را نزیسته باشی و زندگی نکرده باشی اش  و نه ، نپرس که من هم نمی دانم ... من هم نمی دانستم تا این همه داستان نشنیده بودم و این همه روایت را ندیده بودم  . نپرس که  هر قصه ای  در هر روایتی به پایانی می رسد و من هزار قصه دیدم بی پایان . که انتهایی نداشت ... که ابتدایی نداشت ...

صبر .

 

 

۱- از زمانی که یادمه دلم میخواست تو ایران زندگی کنم ...با وجود اقوام و فامیل خیلی نزدیک که همه این ور و اون ور دارن تو اروپا و آمریکا زندگی میکنن ، هیچ وقت وسوسه نشدم که از ایران برم ...هر وقت با بیزی حرف میزدیم یا با خودم فکر میکردم به این نتیجه میرسیدیم که اینجا میشه پول درآورد ، زندگی خوب کرد و سفر رفت و از این حرفها ...اما حالا چند وقتی که واقعا گیرررر دادم .....نمیدونم چه چیزی باعث شده که انقدر به محیط شهرمون حساس بشم ...منم یکی از اونها م ..اما گاهی با تمام وجود حرص میخورم..از اینکه تنها چیزی که اینجا ارزش نداره وقت و جون آدمهاست ...از اینهمه بی برنامگی....از بی حرمتی آدمها نسبت به هم...بی منطقی و ...و ...و .... اما وقتی به مهاجرت فکر میکنم .پشتم میلرزه ..باید همه چیز رو گذاشت و گذشت ...مادر ..پدر ...دوستها ....کار ... زندگی ....خونه .....و خیلی چیزای دیگه که شاید نمیشه بیانشون کرد .... دوست دارم بدونم کسایی که تو موقعیت ما هستن درباره مهاجرت چی فکر میکنن و آیا اگر موقعیتی باشه حاضرن مهاجرت کنن ؟

۲- داشتم فکر میکردم که مقوله آموزش چقدر در بین مردم ما اهمیت داره....دیدم خییییییییلیییییییییی !

نمونه اش رو میشه از انتقاداتی که درباره صدا و سیما میشه فهمید ..... همه مردم در سریالهای تلویزیونی گیر مطالب آموزشی هستند .... جمله غالبی که مشه شنید اینه : این سریال خییلییی بد آموزی داره !!  .......... باز گیر دادم ؟:))

۳- این آقای آناناس با غذای دیروزش من رو یه چند ساعتی دست به گردن کرد با گلاب به روتون ...مستراح !! لعنتی نمیدونم غذاش چی بود ...هر چی بود واقعا معنی مسمومیت رو فهمیدم !

اصلاح پیام بازرگانی

 

 

 

زندگی شما به مویی بند است ، پس............................

۱- مراقب موهای خود باشید !

۲- مراقب زندگی خود باشید !

۳- هیچکدام !

۶:۳۰ صبح

 

 

۱-روزا خیلی با سرعت دارن میگذرن !... از وقتی دوباره رفتم سر کار .....دوباره زمان داره با عجله میگذره .....

روزای اول آدم از شدت بیکاری افسردگی میگیره ..اما فعلا همه چیز خوبه و خیلی از این تغییرات راضیم ...

۲- چند شبه که دکتر بیزی ! نرگس نگاه کردن رو قدغن کرده و ما راس ساعت ۱۰:۳۰ شب داریم خرخر میکنیم !!! :)) اما مشکل اینجاست که در شرکت ما تماشای نرگس جزء مصادیق عدم پرستیژ !!!!! به حساب میاد و مثلا هیچ کسی نگاه نمیکنه برای همین حتی اگر کسی هم دیده باشه میگه ندیدم و آخرسر نمیفهمی چی شده !!!‌:)))))))

۳-از شدت بیوقتی ،مجبورم ساعت ۶:۳۰ صبح آپدیت کنم !

۴-غذاهای رستوران کوکو در وزرا رو حتتتما امتحان کنید من دیروز نزدیک بود کف بشقابم رو هم لیس بزنم !!

۵- پریروز سینمای ماورا داشت فیلم  Dark Water رو نشون میداد، آقای بیزی هنوز نیومده بود و منم طبق مرض همیشگی نگاه کردم ! از شدت استرس داشتم میمردم..نمیدونم چرا انقدر الکی میترسم و حساس و لطیف و مکش مرگ من شدم !! دیشب که برق رفت دیگه ...........

 

 

روی در مستراح ! در شرکت جدید  به نکنه فابل توجهی اشاره شده :

This is a public toilet !!! Please do it QUICKLY