بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

۶:۳۰ صبح

 

 

۱-روزا خیلی با سرعت دارن میگذرن !... از وقتی دوباره رفتم سر کار .....دوباره زمان داره با عجله میگذره .....

روزای اول آدم از شدت بیکاری افسردگی میگیره ..اما فعلا همه چیز خوبه و خیلی از این تغییرات راضیم ...

۲- چند شبه که دکتر بیزی ! نرگس نگاه کردن رو قدغن کرده و ما راس ساعت ۱۰:۳۰ شب داریم خرخر میکنیم !!! :)) اما مشکل اینجاست که در شرکت ما تماشای نرگس جزء مصادیق عدم پرستیژ !!!!! به حساب میاد و مثلا هیچ کسی نگاه نمیکنه برای همین حتی اگر کسی هم دیده باشه میگه ندیدم و آخرسر نمیفهمی چی شده !!!‌:)))))))

۳-از شدت بیوقتی ،مجبورم ساعت ۶:۳۰ صبح آپدیت کنم !

۴-غذاهای رستوران کوکو در وزرا رو حتتتما امتحان کنید من دیروز نزدیک بود کف بشقابم رو هم لیس بزنم !!

۵- پریروز سینمای ماورا داشت فیلم  Dark Water رو نشون میداد، آقای بیزی هنوز نیومده بود و منم طبق مرض همیشگی نگاه کردم ! از شدت استرس داشتم میمردم..نمیدونم چرا انقدر الکی میترسم و حساس و لطیف و مکش مرگ من شدم !! دیشب که برق رفت دیگه ...........

نظرات 11 + ارسال نظر
توحید سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:12 ق.ظ http://thdmc.blogsky.com

منم از شدت بیکاری ساعت ۷ صبح کامنت میذارم...!

رضا۱۳۴۷ سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:18 ق.ظ

سحر خیز(!)باش تا وبلاگ نویس شوی!!! ۱:این <<زمان>>با این سرعت رو چرا جریمه نمیکنن؟! ۲:چیزی از دست ندادی تازه با اعصاب راحت می خوابی! ۳ :اول گفتم!!! ۴:<<کف>> در بشقاب؟! ما نیستیم!! ۵:خوب شد گفتی!

shakib چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ق.ظ

Mano narges bin kardid o hala khodetan mikhabid. Merci. Be in migand akhe mehmoon dari??

Yek kam ham shabha lotfan takhte tamrin konid. Dige hosele in bazihaye bachegane ro nadadaramaaaaa J

Delam ham baratun tang shode..

حوصله چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:20 ق.ظ http://soup.blogsky.com

علیک سلام
چرا اینقدر طفره میری قرار بود در مورد فنگ شوئی یه چیزایی بنویسی ٬ یادت نرفته که ؟؟؟؟؟؟؟؟

هومن چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:07 ق.ظ

چه جالبه که یکی رو که تو پیام آیدی داشته رو ببینی که ازدواج هم کرده و حالا دیگه خانمی شده واسه خودش . خوش باشی و برایت آرزوی خوشبختی و شادکامی میکنم . هومن

زیاد به نرگس فکر نکن منم نگاه نمیکنمش

راشنو چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:35 ق.ظ http://rasno.persianblog.com

آی گفتی!!!!محشر بود!من اصولا آدم ترسویی میشم در این موارد ولی عاشق فیلمای ترسناکم!باحال بود.اما اون کوچولو چی بود اسمش ناتاشا!یه کم موجود ترسناکی بود!خلاصه حالا هاله جون تو آقا بیزی بغل دستته،ترسیدی می پری بغلش،من بترسم باید یه بدبختی رو از خواب ناز بیدار کنم و د گریه که آی من دوباره فیلم دیدم و ترسم گرفته!

علی صالحی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:50 ق.ظ http://www.newbornpoet.persianblog.com

همه ی سوسکها را نکُش !
صبور باش و خویشتن دار !
آخرینشان را که نِفله کردی ،
تازه خواهی فهمید
که چه شبهای تنها و سردی ،
پیش رو خواهی داشت.

سلام
من کریستُف کُلمبَم !
تو همه ی خشکی های کوچیک و بزرگ اقیانوسهای زمینی که هر روز
کشف میشی و مثه شادی و گیجی من ، تموم نمیشی !
به این وبلاگها هم سر بزن
www.myallnames.persianblog.com
www.nikasalehi.persianblog.com
www.maryamkhatoon.blogspot .com

مانا چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:29 ب.ظ http://www.manar.blogfa.com

آخه وزرا که کوچه نیست یه خیابون بزرگه.من از کجا بدونم کوکو کجاست.زود باش آدرس دقیق بنویس که می خوام برم.:)))

ملاحت پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:25 ب.ظ http://zakhmeaghle1360.blogspot.com

Dark water رو منم دیده ام / نه تو سینمای ماوراء / اگر چه فکر کنم این سینماهای ما , ماورائی تره ... می گم من نتیجه گرفتم جمع آوری دیشهای ماهواره فقط واسه بالا رفتن بیننده های نرگس بوده ... دلیله دیگه ای نمی رسه به ذهنم

بلانش پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:31 ب.ظ

از من خبر نداری یه ترسویی هستم لنگه ندارم! اما زیباترین صحنه فیلم هم همون ملاقات دخترک با مادرش توی آسانسور بود

من دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:19 ق.ظ

از بس که شما با کلاس هستین هر جا هم که میرین مثل خودتون هستش و چیزای بی کلاسی نگاه نمی کنن
خوش به حالتونننننن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد