نمیدونم مال هواست یا پیریه ؟؟!؟!؟! چشمام باز نمیشه و توی یک خلسه غریبی هستم .......چشمام رو که میبندم ...یک عالمه تصویر از گذشته و آینده تو ذهنم شکل میگیره ....چشمام پر خوابه ....و پر از تصاویر و اندیشه ها و ترانه هایی که به هم ربطی ندارن !
- یار دبستانی من ...همدم و هم یار منی ...
-بلا ای بلا ای بلا دختر مردم !!!!
-They still say, "I love you"
On that you can rely
No matter what the future brings
As time goes by
- ..و من به آغاز فصل سرد می اندیشم ...
- در گلستانه ..چه بوی علفی می آید ....
-دختر ایرونی مثل گله چه رنگ و بویی داره !!!!
- برای آخرین باااااااار ..خدا کنه بباره..در این شب کویری ....
و .......
یک سری هم عکسهایی هم مرتب از تو ذهنم میگذره :
- کلاس بزرگ طبقه پایین دانشکده که همه توش نشستیم ..
- کافی شاپ من در داتک و بیزی و پویا که روبروم نشستن و دارن دماغم رو مسخره میکنن !
-دورنمای دریا از روی تراس ویلای قدیمی که یکی از محلی ها داره لب آب حرکات نمایشی اجرا میکنه !!:))
-یه روز برفی تو پارک جمشیدیه و ساناز که روی کول رضا (که در حال حاضر با هم عروسی کردن )سوار شده بود !
-هفت حوض درکه
و ..........
یک حس بی حوصلگی و کرخی تمام وجودم رو گرفته ....داشتم فکر میکردم اگر تحصیلات و شغل فعلیم رو نداشتم ،دوست داشتم چیکاره باشم ؟؟!؟!؟!
چند وقت پیشها استامینوفن چیز جالبی نوشته بود : زندگی خیلی دکمه ها را کم دارد !
به به بلاخره آپ شد این اریکه شاعرانه و دوست داشتنی ! دوستم فکر کنم کانالهای فکرت رو هم افتاده ها ! پیری یعنی چی خجالت بکش ... یه چیزی تو ارکات یکی از دوستام خوندم خوشم اومد برات بنویسم :
Take just enough of everything in life, keep it balanced.. even tears! thats life, so be it!
چرا مگه از زندگیت ناراضی هستی؟؟؟!!!!؟؟؟؟
آقا یعنی خانوم! چه کنیم که این حس کرختی و بی حوصلگی از تن ما بره بیرون؟؟ درد مشترکه فکر کنم...
عجب آش شله قلم کاریه این پست !!
ما مکث میکنیم...
و خاطراتی که پشت سرمون باهامون حرکت میکردن از پشت به ما میرسن...
و ما فکر می کنیم این حجوم خاطراته که مارو قراره تو خودش حل کنه... و ببره...
عیب نداره... عوضش اگه بلد باشی... کلید ترکیبی زیاد داره!
بوها آهنگها عکسها به عبث عطر لغات شاعر را تاریک میکنند.
همه این درد شبه نسیان رو دارن.خودشو ناراحت نکنن.
حالا با صدای بلند و از ته دل بخند.کاری که همه ما فراموش کردیم
بیخیال!
..
بیا شمعا رو فوت کن!
تولدت خیلی خیلی مبارک هاله جونم ... شاد باشی و سربلند و امیدوارم همیشه چشمای خوشگلتو پر از برق شور و عشق ببینم ... سبز باشی
خوب راستش هر چی زور زدم نتونستم یه ای کارت برات بفرستم یعنی نشد! همش ارور- دیگه حالا با کلمات اونم فارسی من بی سواد میگم تموم اینا که نوشتی شاید عوارض شناسنامه ها باشه - دیگه یه ساااااااااااااااال بزرگ شدی- تولدت مبارک- دلت گرم- سرت خوش باشه
فکر کنم که شوهر زده شدیییییییییی
من دلم میخو.است نقاش میشدم <اگه اینی نبودم که الان هستم <
؛ و ما دوره می کنیم/ شب را و روز را / هنوز را..؛ سلام چه حس کرختی منتقل مکنه این پست..
اولا که در مورد کامنتت باید بگم
عمرا!!!
اصلا راه نداره جونٍ هاله :دی
این فکرا و این تصاویر همیشه زنده ی شیرین تو اوج ِ تلخی آدمو از پا مینداره.
نذار خاطراتت بازیت بدن ...
آلزایمر برعکس گرفتی! :دی