به شدت در جو قرار داریم ...لطفا نزدیک نشوید ...انقدر ژو پقله تو پقله کرده ایم با این سه جلسه که هیچ بنی بشری در شرکت چشم دیدنمان را ندارد ..گمان میکنم به لهجه خوبمان حسودیشان میشود !!! اشکالی ندارد ..حالا من میتوانم تا چند وقت دیگر بفهمم که این چشم چپهای فرانسوی یواشکی پشت سرمان چه میگویند ..اما اینها همینطور دارند ساقه طلایی میخورند تا بلکه در ۱۵۰ سال آینده دویست گرم لاغر کنند ..... !!:))))) اصلا ما را چه به کار آنها .... ما نشسته ایم سر گزارش پرایسینگمان و بدون صنم و دایجستیو و رژیم کرمانی ۴ کیلو لاغر کردهایم از بس که اسهال گرفته ایم این تابستانی ( گلاب به رویتان)
نکته انحرافی : ساندویچهای کثیف سر کوچه مان خوب جواب میدهند جان شما.
نکته غیر انحرافی : پارکبان میدان دربند میگفت :واسه جاهل افت داره از زن ! پول بیگیره .
نتیجه :جایی پارک خواهیم کرد که جاهل ایستاده باشد.
نتیجه۲:بیزی خیلی وقت است که خوابیده است..تلویزیون سریال ندارد...ما هم حوصله مان سر رفته است .
---------------
از نوشته بالا تقریبا یک ساعت گذشته است و من دگرگون نوشته های خودم بی اختیار تیرماه های گذشته ام ... و نوشته هایی که بسیار دوست داشتم:
...
آدمها زود نتیجه می گیرند ... خیلی زود ... همیشه زندگی آن چیزی نیست که ما فکر می کنیم ...مثل من ... آدمها همیشه زود نتیجه می گیرند ... رفتن ها و ماندن ها به من آموخته اند این تزلزل را ... این عبور را ...این صدای باد را که می آید و تمام کاغذهای دفتر مرا پخش می کند ... روزها پخش می کند ...روزها مرا به جمع کردن دوباره اش مشغول می کند ..
من ، وجود این نسیم آرام را دیگر پذیرفته ام ... این نسیم مهربان را که گاه طوفانی بود ... گاه گرد بادی ...گاه تنها نسیم کوچک و مهربانی ... من به بودن این نسیم عادت کرده ام ...
در مرداب که باد نمی آید باران ! موجهای دریا مدیون وجود بادند ....
رفتن ها و ماندن ها اما به من چیزهایی نیز بخشیده اند ... این باد ، این طوفان ... به من ماندگاری چیزهای ماندنی را آموختند ... باد ، باران ! بهترین محک ریشه های درختان است . ماندن در باد ریشه می خواهد ، باد با شاخه ها و میوه ها کاری ندارد ...
برای ماندن ، برای زنده ماندن ... باید چیزهایی داشت ... چیزهای کمی ...چیزهایی این پایین ، روی همین خاک ... چیزهایی آن بالا ... روی آن آبی درخشان آسمان ... چیزهایی هم همین جا ! دقیقا ، همین جا ...!
با مطلبی با عنوان ( شرمنده از مرد بودن، انسانم آرزوست) به روزم
برای ماندن در باد باید ریشه در خاک داشت قبول، اون قسمت که دهن آدم سرویس میشه رو چه کنیم؟
خداوندا شکرت که هاله را جو گرفت و بلاخره آپ تو دیت نمود این جایگه هنر و فرهنگ را ! چندوقتی است تو را بسیار بیزی میبینیم و نگرانیم ... باشد که با انرژی فوق العاده ات محفل ما را پرشور و شر گردانی ای صنم ! یه چیزی یه جا خوندم خوشم اومد ؛ هر اتفاق و حادثه بدی نتیجه ای دارد به نفع من ... پس ساندویچ خانگی حلال مشکل ناهار بید !!!!
ای ول !!:))))
خوب روز مامان بوده شیطون
نه روز خاله ...
منم موافقم که رژیم خود سر نتیجه میده ولی با ساندویچ کثیف نمیتونم کنار بیام.
کاش می سد اشک را تهدید کرد
مدت لبخند را تمدید کرد............. !
کاش هرگز اهل قضاوت نبودیم مثل مسیح
سلام.
بعد از یکی دو سال از این طرفا رد می شدم گفتم سری بزنم سرزده. هنوز تو اروپایی یا چی؟
اگه اشتباه نکنم یه لینک داشتی «زن ناقص العقل است» سر جاش نیس. شایدم کلآ وبلاگتو اشتباه می گم و اساسآ اشتباه وارد شدم!
موفق باشی
سلام....
قلم روان و شیرینی دارید....
موفق باشید.....
ای بابا.ما که هر وقت میایم اینجا هنوز نوشته به شدت در جو قرار داریم.زبونم لال روم به دیوار قصد ندارین آپ کنین؟
احوال هاله خاتوم ؟
گلاب به رویتان ما هم این تابستان حسابی لاغر کردیم!
سلام دوست من!
فلافل مگه میده به خوردتون که لاغر شدی؟
راستی ... جاهل لاغر نمیکنه !!
با سلام
وبلاگ زیباتونو که مملو از محتویات آموزنده است با جان مطالعه کردم...
فقط برای اینکه به ما سر بزنین شاید hit ما هم بره بالا
دلمان تنگیده بود واسه وبلاگ بازی...
پایدار باشید
آپ دیت نمیشی ؟ امروز یهو بازم دلم برات تنگ شد جدی میگم... تحمل جای خالی بعضیا سخته آخه کجا میری ما رو یتیم تو رنو نذار !