بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

یه چیزیانه ها!! :))



عاقلانه :

بین رفتن و ماندن فاصله تنها یک تصمیم محکم و ویزا و مدیکال و دل کندن از خانواده و امید به پیدا کردن یک کار خوب و سه چهار تا گونی پول برای روز مبادا و یک چند تا مورد دیگه هست !!!


صادقانه :

هیجان زیادی دارم برای خونه و اتفاقات جدید اما برای عید اصلا !!!

یک جوری دچار رخوت و سستی شدم نسبت به این جور چیزا .. درک نکردن یک سری از آدمهای نزدیکم هم باعث شده حالم گرفته باشه ..دوست دارم اونها هم نگاه دیگه ای به زندگی داشته باشن اما نمیشه.


دوستانه:

روزبه و مارال هم دیگه هفته دیگه برمیگردن فرنگ سر کارشون ... بعضی ها هم که سلیقه معاشرتشون ما رو نمیپسنده پس ناخودآگاه دوباره تنها میشیم..این پارمیسم که نمیاد خاله ش رو ببینه :(


اعصاب خرابانه :

من نمیدونم چه رازی نهفته است در پس دیوارهای این خونه همسایه بالایی !! که شب که از میانه گذشت ناگهان به جان هم می افتند و ناسزاگویان به هم مرحمتی میدهند ....مردم انقدر زیر لب فحش دادم به جد و آبادشون که این ها رو به عقد هم دراوردن !!! به حق که حضور همچین زوجهایی باعث گردش اقتصاد مملکت میشه ...خصوصا در بخش جایگزینی لوازم خانه ای که در دعوا شکسته !


شاعرانه :(نفیسی)


آنکه میگوید دوستت دارم...

خنیاگر غمگینیست که آوازش را از دست داده است..

ای کاش عشق را زبان سخن بود ..

هزار کاکلی شاد در چشمان توست..

هزار قناری خاموش در گلوی من ..

آنکه میگوید دوستت دارم..

دل اندوهگین شبیست که مهتابش را میجوید..

.... عشق را ای کاش  زبان سخنی بود

نظرات 2 + ارسال نظر
ناشناسی که میشناسیش! سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ق.ظ

خوش به حالتون که اینهمه موضوع واسه نوشتن دارین خاله...اینجا همه چی آرومه خبری از دعوا مرافه نیست ....در نتیجه وبلاگ آدم سالی به ۱۲ ماه آپدیت میشه!

الهام شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:37 ب.ظ http://eligoli.blogsky.com

سعی کن عاقلانه رفتار کنی ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد