سال ۱۳۷۱... سال اول نظری...دبیرستان نرجس.....حروف الف تا ح کلاس ۱/۱ !
سال ۱۳۸۲ ... وبلاگ bineshani :
پنجشنبه
درست یک سال از شبهای پر هیاهوی ارتوپدی می گذرد...........
دوستی من و پرستو یکی از عجیب ترین دوستیهای من بود...با وجود اینکه ما شاید سالی دو بار با هم حرف میزنیم..اونهم تلفنی..اما....به حدی احساس راحتی میکنیم با هم که انگار هر روز و هر لحظه از ریزه کاریهای زندگی هم خبر داریم...دیشب وقتی این وبلاگ رو دیدم..برای چند لحظه زل زذم به مونیتور و یک دفعه ۱۰ سال برگشتم عقب.....یادته پرستو جان ؟دبیرستان..تامیلا...بسکتبال ... زنگ ادبیات...فریال ...معلم آزمایشگاه زیست شناسی
.... یادش بخیر..یهو این اسمها بدون هیچ ربطی بهم تو ذهنم اومد...نکنه خیلی پیر شدم ؟
اما خیلی حس خوبی بهم دست میده..ما زندگی کردیم..من الانم دارم زندگی میکنم..با همه مشکلات..خوبیها و سختیها..... حس خوبی دارم و به خاطر همه اون چیزهایی که در این لحظه دارم...بینهایت خوشحال و راضی هستم ! مخصوصا اینکه الان یک همراه خوب دارم که روش حساب میکنم ...
از ستاره ها بادبادک ساختم
یا
از بادبادکها ستاره
نمیدانم !
چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود
"کیکاووس یاکیده "
بعضی وقتا دنيا خيلی کوچيک به نظر مياد ... تو نت هم که کوچکتر از بقيه جاها !
يادش بخير پارسال و پیارسال که مدرسه ی من اونورا بود چقدر بچه های مدرسمون بعد از مدرسه ميرفتن دم در نرجس!
از ستاره نه از باد بادک ستاره
پیدا کردن لینک دوست قدیمی مبارک! :)
هین؟
وااااااااای یه نرجسی!
خیلی خوشحال شدم،خیلی!
من یه سال بعد شماها بودم البته.
اسم اون معلم آزمایشگاهه هرچی فکر می کنم یادم نمیاد... ؛)
مام راضیم به رضای شما ...
چه توپ !
یه سئوال: آرشیو بلاگ اسکای شما کار میکنه؟ اگه نه مطالب قبلیتونو از کجا ببینیم؟
هاله هاله
می بینی...............
جقدر زمان بی رحمانه می تازد؟؟؟؟
میگذرد و می گذاردمان................
باورم نمی شود اینهمه گذشته.اون خانم صدر بود نه........؟
من هم خوشحالم با خاطر همه چیرهایی که دارم و ندارم ولی می خوا هم داشته بتشم و اینکه دوستای خوبی دارم که می تو نم باشون بگم :از همه چیز مثل هاله
سلام رفیق :)
اون یکی هم منم ؛)
اون موقعی که بلاگ اسکای مشکل پیدا کرده بود،اسباب کشی کردم به اسپات.
خانم صدر،آفرین!
از دیشب داشتم به اسمش فکر می کردم ؛)
سلام عرض شد.منم نرحس میرفتم منتهی قبل از اومدن شما فارغ الفاتحه شدم.راستی زمان شما هم میر مبینی خل وضع مدیر بود؟من همین دیروز کلی بد وبیراه نثارش کردم.
اگه میدونستم این متنت اینقدر خصوصیه نمی خوندم !!!
از ستاره ها بادبادک ساختن بیشتر حال میده.
پیدا کردن یک دوست قدیمی خیلی باحاله .
هاله خانم ؛ خورشید از کدوم طرف در امده از من تعریف کردی !!!!!!!!!!!!
خیلی احساس خوبیه وقتی از دوستی بطور غیر منتظره خبری می خونی.
بی خبری خیلی بده............!
پیدا کردن یه دوست قدیمی اونم اینطوری خیلی کیف میده! در ضمن فکر کنم دقیقا هم سن و سالیم!
شرمنده که این مطلب خصوصیو خوندم !
راستش آره یه جورایی زدم تو خاکی . فعلا از یه جایی ضربه خوردم دوران نقاهت رو دارم می گذرونم :D درست میشه . من که الان خودم دبیرستانم باید یاد خاطرات دبستان کنم یعنی ؟ :)
سلام هاله خانم گل. خوش به حالتون که دوستای خوبی دارید و اینقدر خوش بختید که باهاشون در ارتباطید. خوش باشید و هر روز بیشتر در میان دوستان.
سلام
اون همراه خوب یاکیده اس؟
شاد باشی./
درود هاله خانم
وبلاگ قشنگی دارید
احساس وقلم شما هم جالبه
پیروزباشید به شما باز هم سر میزنم
هاله جان لینکها باز نمیشه عزیز ... برات ارزوی سلامتی و خوشبختی می کنم
آخه این بلاگ اسپات که آدم نیست!
یه وقت تاریخو نشون نمی ده. یه وقت خطو نمی ده. یه وقت فارسی حالیش نمی شه.
شما خوش باش .........
واااااای منم نرجس میرفتم!!!!!!
ولی سرکوچه اش. البته به شما ها قد نمیده...
جوونی هم حال و هوایی داره...
خوشحالم جوونی داشتم
پایدار باشید
مامان شما قرار بود برای من زن بگیره؟!
اییییییییییییییییی شششششششششششیطون!!!!!!
سلام
خوبه که راضی هستی.مرسی که سر زدی.
Take care of yourself and your partner. Hope your health and happiness :D
تو با حالتریا!!!
دیدن دوستان قدیمی و یاد آوری خاطراتشون خیلی شیرینه
هاله جون معذرت می خوام دیر بهت سر زدم
از آشنائی با تو خیلی خوشحالم
کاش زودتر پیدات کرده بودم
موفق باشی
بازم بهم سر بزن.
بادبادک را به آسمان فرستادم ----------- سرنخش از دستم در رفت -------ومن ماندم یک دنیا حسرت بادبادک به هوا رفته ---------کاش بادبادک را در خانه نگه داشته بودم ....