امتحانمو بد داده بودم ... اون موقع ها هنوز بهم می گفتن بچه مدرسه ای. حالم خوب نبود . درس رو نمی فهمیدم! اون موقع ها برامون مهم بود که نمره مون ۱۸ بشه یا ۱۷ . ۱۶ مال بچه تنبلا بود . گفته بودن خنده بر هر دردی دواست . منم سرم از شدت ناراحتی داشت منفجر می شد. شروع کردم به خندیدن. همه با تعجب نگام میکردن. همینطور که میخندیدم ، یه دفعه احساس کردم سر دردم بیشتر شد. یه دفعه مخم سوت کشید . چشمامو که باز کردم دیدم آقا معلم بالای سرم وایساده و کف دستش قرمز شده . انگار با دستش محکم به یه چیز سفت ضربه زده باشه. چی سفت تر از جمجمهء سر یک گوسفند سیاه سوختهء نفهم مثل من؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام.اخ جونمی جون اول شدم
هاله جون یواش تر خودتو کنترل کن بابا ترسیدم!!!
هاله جون توهم که مث من اهصاب مهصاب نداریاااااا!
به چی بخندیم آخه؟
اااااااااااااااااااا؟چرا فحش میدی؟زن و بچه تو ماشینه بابا!
سلام علیکم و رحمت الله!
سلام دوست خوبم .
چه جوری می شه خندید؟
واقعا با این همه مشکلات باید خندید؟
باید به چه چیزایی بخندیم به کی ؟ چرا ؟
سخته....
میگن بخند تا دنیا بهت بخنده...
منم میخندم دنیام به من میخنده منتهی اینجوری
« هه هه قیافشو!!!»
پایدار باشید
هرهر ...
کرکر ...
.
.
.
.
.
کافیه ؟
نزن، میخندم....
))))))))))))))))):
اگه جای گریه ، آدم میخندید چی میشد؟
آیا دیگه به کسی خوش میگذشت؟
امتحانمو بد داده بودم ... اون موقع ها هنوز بهم می گفتن بچه مدرسه ای. حالم خوب نبود . درس رو نمی فهمیدم! اون موقع ها برامون مهم بود که نمره مون ۱۸ بشه یا ۱۷ . ۱۶ مال بچه تنبلا بود . گفته بودن خنده بر هر دردی دواست . منم سرم از شدت ناراحتی داشت منفجر می شد. شروع کردم به خندیدن. همه با تعجب نگام میکردن. همینطور که میخندیدم ، یه دفعه احساس کردم سر دردم بیشتر شد. یه دفعه مخم سوت کشید . چشمامو که باز کردم دیدم آقا معلم بالای سرم وایساده و کف دستش قرمز شده . انگار با دستش محکم به یه چیز سفت ضربه زده باشه. چی سفت تر از جمجمهء سر یک گوسفند سیاه سوختهء نفهم مثل من؟