بعضی از مردم واقعا روانی هستن..بعضی ها بی توجه ..بعضی ها تو هپروت ..بعضیها خیلی خورده شیشه دارن..
......بعضی ها هم مثل من از دست این بالاییها یهو اعصابشون خراب میشه !!!!!!
خوب !! اینهم از روز کریسمس و ترکی روز کریسمس !!
از مزه بوقلمون بدم میاد ..اما وقتی اسم عید باشه دیگه همه چی خوبه ..مهم نیست عید کیه و کجاست ! مهم اینه که بهانه ایه واسه دور هم بودن و شاد بودن ..
این سرما خوردگی لعنتی هم که دست از سر من برنمیداره ..... امروز یک سورپرایز روز کریسمس هم داشتم .......... واقعا خوشحال شدم .......
یک شعری امروز خوندم که واقعا عالی بود ..فردا مینویسمش ...
می خوام یه فال بگیرم ..همه نیت کنن !!
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع شکر خدا که سر دلش بر زبان گرفت
........
عالیه نه ؟ :)
شب بخیر
کی باورش میشد ؟
مرگ در اون فضا موج میزد..اما هیچ کس حواسش نبود..هممون فکر میکردیم تا ابد زنده ایم و به افتخارات خیالی خودمون و به حق های نداشتمون میبالیدیم ....
چه کسی باور میکرد ؟!؟!؟!
من مرگ یک نفر رو دیدم..در لحظه ای باور نکردنی که هیچ سایه ای از مرگ رو نمیشد لمس کرد ... روی سن در لحظه اهدای افتخارات ...در لحظه ای که فکر میکرد میوه تلاشها و بی خوابیها ُ دلشوره ها و امیدواریهاش رو می چینه ...چه کسی باور میکرد...یک سالن در شوک بود .... اون همون لحظه برای همیشه رفته بود..اما هیچ کس باور نمی کرد ....
به اون که فکر میکنم..همه چی در نظرم پوچ و بی ارزشه .....چه بی دلیل تلاش میکنیم ...
تمام طول آشنایی ما با اون به اندازه ۳ روز دیدن اون فرد در نمایشگاه بود .. و نه بیشتر..اما اون یک انسان بود..از جنس من..از جنس تو ....
مرگ به همین سادگی بود که درک کردم ... و هیچ وقت تصور نمی کردم که اینقدر نزدیک و این قدر بی دغدغه و این قدر بی امان باشه ...
به نظرم تمام این تلاشها ..دیوونگیها ..بی معنی میاد..بیزی میگه : نمی شه به خاطر لحظه ای که نمی دونیم کی و کجاست ..بی حرکت وایسیم و نگاه کنیم...
راست میگه .... منم بی حرکت نمی مونم ..منم به راهم ادامه میدم.. اما اینبار هوشیار تر و آگاه تر از وجودی که همیشه با منه ..قدم به قدم..نفس به نفس ...