بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

برای یک روز بارانی ....





دلم میخواد یه چیزی بنویسم تا قضیه اون مشته یه جورایی بره پایین browser  ...
این بارون  فقط مسافرت میخواد .. 
فقط ! 





یک شب فکر .......
نتیجه :
جواب تلنگر = مشت !  ...... کی این حرف رو به من میزد ؟! ..حالا که من خودم رو درست کردم..مشت بقیه اذیتم میکنه .... اشکال نداره!؟ 


جای مشته یکم درد میکنه !

یک شب پاییزی...



۱-از قدیم و ندیم گفتن ..آب نطلبیده چیه ؟! ... همون شبی که نوشتم: ای کاش میرفتیم راه میرفتیم..همون شب رفتیم راه رفتیم..یعنی در واقع به قصد راه رفتن رفتیم....اما دیدن قلیون همانا و  ........ وای ! چند ماه بود که دربدر دنبال یه جا میگشتیم که به خانومها هم قلیون بدن.....اما پیدا نمیکردیم..اون جایی هم که همیشه با هم میرفتیم (سعدآباد) آتیش گرفت و دود شد رفت بیچاره !! واقعا اونجا حیف شد ! ..اما قلیون اون شب ..بعد چند ماه..خیلی خوب بود... من به دلایل امنیتی این جا رو لو نمیدم...اما خیلی دوست داشتم ...باید از فرح جون تشکر کنیم که به ما گفتن کجا بریم راه بریم ! 
۲- امشب بعد نزدیک ۱ سال ۳ خط شعر گفتم..منتها گذاشتمش زیر کی برد و اعتماد به نفس ندارم اینجا بنویسمش ... حتی اعتماد به نفس ندارم برای تو بخونمش....
۳- امروز فکر کردم که آیا واقعا من کمتر از قبل از فکرم استفاده میکنم..؟!؟؟! دیدم نه!
۴- چقدر دلم میخواد زودتر زمستون بیاد !عاشق زمستونم ...