سلام....
من دارم به یه آهنگ قشنگ از گروه Axum of Choice گوش میدم ....سه تا آلبوم ازش دارم که بینظیره..آخریاش رو همین امروز از Hamido همکار خوش سلیقه گرفتم ....مرسی ! موسیقیه عجیبیه....قبلا آلبوم گشایش یا Unfolding رو شنیده بودم . ... دارم کیف میکنم :)
من از مصاحبت آفتاب می آیم ...کجاست سایه؟؟؟؟؟؟
......
صدای همهمه می آید .
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم ! ...
....
عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد ! ......
صدای باد می آید.....عبور باید کرد .....
و من مسافرم ای بادهای همواره !
.........
..... هان؟؟؟....... چی شد؟؟؟ ....
:))))))
نه درست شد !!:)) .... دست آقای hamido درد نکنه .... لوگو رو ببینید کیف کنید ....
راستی .... بالا افتادن آخرین ورژن همون هاله و مهتاب هست ...منتظر ورژن جدید هم باشید !:)) ...چیکار کنم دیگه..من ذاتن...قلبن و شخصیتا !! عاشق ورژنهای جدید و جدیدترم !!!
اوه ...عجب چیزی اومد ....س عزیزم...یاد تو بودم امشب...مثل چند روز گذشته که همش
یادت بودم ....ببین حافظ چی برام آورد... دیدی حالا حافظ من رو میفهمه ... روحت شاد س عزیز ....چند وقته که دلتنگم .... یادمه یه زمانایی وقتی دلم برات تنگ میشد ..میومدی به خوابم ..اما چند وقتیه انگار تو هم سرت شولوغه ها !؛) اما یه وقت فکر نکنی تورو یادم رفته ...نه !! اما چیکار کنم هان؟ دنیای ما از هم جدا شده...دیگه امیدی نیست که یه روزی یه جایی ببینمت..مگه نه؟ ...دیگه حال ندارم شعر حافظ رو بنویسم...حافظ خودش فهمید..زیر این چند تا دنده و این گوشت و استخونها چی میگذره....باز بگو خرافاته !
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوانبخت که میزد رقم خیر و قبول بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
.....................
شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار زانکه چالاک تر از این حرکت باد نکرد
.......................
دیگه حال نوشتن ازم رفت ..............................................
شب بخیر ....
من کلی خسته هستم.....هنوزم شرکتم .... از چهارشنبه نشستیم تمام دردسرا و اشکالا رو در آوردیم ... واقعا پدرمون درومد ...دونه به دونه این همه آدم رو چک کردیم..بعد آقای رییس از دوبی زنگ زده میگه چیکار کردین..میگم با بیزی نشستیم مشکلات رو دراوردیم و حل کردیم ... به جای اینکه بگه : آفرین..چه کار مهمی رو بالاخره انجام دادین میگه : واسه چی بیزی هنوز هست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟!؟؟!!!!!!! من موندم این وسط که بابا آخه من چیکاره بیدم م م م م م م م !!!!!!!!!!!!!! اون بیچاره هم از همه جا بیخبر داره کارش رو میکنه :( دلم واسش میسوزه !:( خوب گناه داره دیگه .....بعضی وقتا آدم بزرگا عین بچه کوچولو ها میشن !!! ... البته یه چیزی هم هست ..... ممکنه اتفاقاتی باشه که ما ازشون بیخبریم ! اینم هست ...پس هیچ وقت نباید قضاوت کرد !!!
اینم آخرین انواع لنزای رنگی!! ...عجب وحشتناکه..من که پسر نیستم اما دوست داشتم بدونم ..کسی عاشق این چشمها هم میشه؟!؟!؟!؟! :))