من کلی خسته هستم.....هنوزم شرکتم .... از چهارشنبه نشستیم تمام دردسرا و اشکالا رو در آوردیم ... واقعا پدرمون درومد ...دونه به دونه این همه آدم رو چک کردیم..بعد آقای رییس از دوبی زنگ زده میگه چیکار کردین..میگم با بیزی نشستیم مشکلات رو دراوردیم و حل کردیم ... به جای اینکه بگه : آفرین..چه کار مهمی رو بالاخره انجام دادین میگه : واسه چی بیزی هنوز هست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟!؟؟!!!!!!! من موندم این وسط که بابا آخه من چیکاره بیدم م م م م م م م !!!!!!!!!!!!!! اون بیچاره هم از همه جا بیخبر داره کارش رو میکنه :( دلم واسش میسوزه !:( خوب گناه داره دیگه .....بعضی وقتا آدم بزرگا عین بچه کوچولو ها میشن !!! ... البته یه چیزی هم هست ..... ممکنه اتفاقاتی باشه که ما ازشون بیخبریم ! اینم هست ...پس هیچ وقت نباید قضاوت کرد !!!
هاله جان ...ما آدمها خیلی کارها انجام میدیم که فکر میکنیم خیلی مهم هستش ولی خیلی از اوقات ......بعضی ها قدر ادم رو نمی دونن ...اون وقت چه باید کرد ...این اصلا مهم نیست که دیگران قدر ادم رو بدونن همین که ما پیش وجدان خودمان شرمنده نباشیم خیلی مهمه!!!
راضی بودن دیگران مهم نیست ،مهم اینه که خدای ادم از بنده اش راضی باشه ...که البته اونم تعاریف خودش رو داره ...
بهتره آدم اصلا قضاوت نکنه اینجوری راحت تره