بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

 

به یاد ری را .....

سلام ..

حال من خوب است ..

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور

که مردم به آن ... شادمانی بدون سبب میگویند !

با این همه اگر عمری باقی بود ،طوری از کنار زندگی میگذرم

که نه دل کسی بلرزد و نه این دل نا ماندگار بی درمانم !

تا یادم نرفته است بنویسم :

دیشب در حوالی خواب هایم،سال پر بارانی بود ..

خواب باران و پاییز نیامده را دیدم ...

دعا کردم که بیایی ..با من کنار پنجره بمانی ..باران ببارد ..

اما دریغ که رفتن ،راز غریب این زندگیست ...

رفتی ،پیش از اینکه باران ببارد ...

میدانم که دل من همیشه پراز هوای تازه باز نیامدن است !

انگار که تعبیر همه رفتن ها ، باز نیامدن است .

.....

می خواهم تنها بمانم ، در را پشت سرت ببند ..

بی قرارم ..می خواهم بروم ...می خواهم بمانم؟

هذیان می گویم !‌نمیدانم ...

نه عزیزم ..نامه باید کوتاه باشد ..ساده باشد..بی کنایه و ابهام .

پس از نو می نویسم :

سلام ! حال من خوب است .....اما تو باور نکن  .......