بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !



من احتیاج به حرف زدن.... دو کلمه حرف که ...احساس و معنا رو با هم داشته باشه....
روابطم و نوع و شکلشون با قبل خیلی فرق کرده ....... خیلی .......... برای خودم هم عجیبه...دکتر مهدوی حرف خوبی بهم زد....گفت مقاومت نکن ...... اما من ...همیشه مقاومت کردم ................. هیچ وقت فکر نکردم که ناراضیم ..اما بودم ..مگه نه؟ یه بار به دکتر مهدوی گفته بودم  من آدم خیلی تنهاییم !  با شک نگاهم کرد..... گفت نمی فهممت !!  گفتم : خیلی واضحه ..من تنهام ............حرفم تو دلم میمونه ..گفت: این یعنی تنهایی؟ گفتم آره !
گفت :  چرا؟ گفتم : شما که میدونی ..... من دوست دارم حس کنم و حس بشم ......اما وقتی حس کنم و حس نشم ....................................................................................

گفت ... وقتشه بری خونه...من بلند شدم ...... ته کوچه یه مرد سیاه با صورت و موهای نتراشیده با عکس روی دیوار داشت دعوا میکرد ! دستش رو با تهدید گرفت رو به عکس و گفت :‌ بالاخره یه روز از اون بالا میای پایین...هر وقت اومدی من میکشمت ! بچه من رو میدزدی؟!
اون آقا پیره که داشت رد میشد من رو که هاج و واج وایساده بودم هل داد کنار و گفت ...دخترم برو....این یه دیوونست ...بهش نزدیک نشو !!!! ........
اما من میدونم ...یکی مثل عکس روی اون دیوار دنیای اون مرد دیوونه رو دزدیده بود .
شک ندارم ... مطمئن باش .........................

نظرات 27 + ارسال نظر
رایا چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:49 ق.ظ http://raya-abi.blogsky.com

سلاممممممممممم! آخ جونمی، اول! چقدر کیف داره آدم واسه اولین بار میره یه جایی اول بشه:) ... هاله جون ممنون که بهم سر زدی! در مورد اون دیوونه هم... نمدونم. احتمالا حق باتوئه! ... نوشتت خیلی جالب بود... راستی این اقای دکتر اگه کارش خوبه آدرسش رو به منم بده. نیاز به یه مشاور دارم... بازم پیش من بیا هاله جونم... موفق باشی/رایا

مهدی چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:58 ق.ظ

خوش به حاله اون دیونه منم دوست داشتم همیه دنیامو بتونم هر روز ببینم شاد باشیی و موفق

یاشار چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:15 ق.ظ http://www.ketab.blogsky.com

گویند مرا که:(( بند بر پاش نهید ! ))
دیوانه دلست بند بر پام چه سود ؟
پوینده باشی و امیدوارم به بعصی از آرزوهات برسی

حمیدرزا چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:30 ق.ظ http://www.digitallie.com

دیوونه !!!!!!
آخه کی میگه که تو تنهایی؟
مشگل تو بی مشگلی هستش !!
بیخیال بابا !!! مثل همیشه بخند!

ننه کلاغه چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:28 ب.ظ http://nanekalaghe.persianblog.com

سلام هاله‌جونم.
کجایی؟ دلم برات تنگ شده بود. میدونی من عاشق نوشته‌هاتم. راستش فکر میکردم که blogsky رو کامل از بین بردن. متنت خیلی زیبا و پر معنا بود. خوشم اومد . به قول شاعر :دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.
راستی هال جونم تو مسابقه داستان نویسی و عکاسی شرکت نمی کنی چرا؟ من منتظر یک داستان از طرف تو هستم.

امیر چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:33 ب.ظ http://amireghlimi.blogsky.com

سلام
سر بزن به من
از همون کارا که قبلا میکردی....

هادی چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:45 ب.ظ http://www.persian57hs.persianblog.com

درود. هیچ کس تنها نیست . فقط گاهی ما با خودمون قهر میکنیم . پس اونموقع نباید انتظار داشته باشیم که دیگران با ما همراه باشن. در پناه حق

نیما چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 06:20 ب.ظ http://nimatext.blogsky.com

سلام هاله.ممنون از اینکه به من سر زدی.خب من تازه اومدم و دوست دارم که بیشتر با همه آشنا بشم.هنوز وقت نکردم وبلاگت رو بخونم ولی در اولین فرصت این کار رو خواهم کرد.

moo چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 06:41 ب.ظ http://http:/moo.persianblog.com

سلام....بیبینم این دکتری که میگی اسم کوچیکش ناصر نیست؟خوش باشی و خرم

یاشا چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 06:58 ب.ظ http://weblog.yashaonline.com

هاله جون خوبی ؟ ادم نگران میشه بابا ...

یک پنجره چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:34 ب.ظ http://yekpanjere2.persianblog.com

در آسمان بلاگ، ستاره باشی همیشه! ستاره تنها... هست و نیست.

تمام ناتمام چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:52 ب.ظ http://faustus.persianblog.com

به به سلام..دخملک ! ( به ضم دال و فتح میم و لام )...آره همه به این قسمت از ( مسیر ) میرسن..اینجایی که تو تازگیها بهش رسیدیو میگن: ایستگاه ناتمام....بیا...بعد از یک استراحت کوتاه..دوباره کوله تو وردار و راه بیفت...

آبی چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:45 ب.ظ http://blue.blogsky.com

آبی چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:46 ب.ظ http://blue.blogsky.com

سلام. قشنگ بود.

یاسی پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:16 ق.ظ

:)

سوسکی پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:36 ق.ظ http://sooski.persianblog.com

دیوانه منم، من که روم خانه به خانه...

سالویا پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:45 ق.ظ http://http"//saloya.persianblog.com

سلام نمی‌دونم بار چندمه میام اینجا ولی تا اونجایی که زورم رسید خوندم وبلاگتو ....یه چیزی بهت بگم الان عین اسم وبلاگتم از اون بالا افتادم اونم چه افتادنی یعنی پرتم کردند .......فعلا.....

! پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:48 ق.ظ

تو که اینهمه دور وبرت شلوغ و اینهمه دوست داری .......

چرا احساس تنهایی می کنی ...

درضمن من هنوز نفهمیدم اون حرفت رو در مورد خودم...

حامد پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:17 ق.ظ http://kolaghermezi.persianblog.com

میدونی هاله ! یکی از همین عکسای روی دیوار هست که داره دنیای ماهارو هم میدزده ... دنیایی که دیگه نمیخوان واسه خودمون باشه ... در ضمن این تنهایی که تو میگی چیز غریبی نیست ... من هم این تنهایی رو حس کردم و میکنم ... در اوج قربت غریب بودن خیلی بده ...

مانی پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:53 ب.ظ http://charand-parand.blogsky.com

سلام . خوبی ؟؟ وبلاگ با حالی داری. ممنونم که بهم سر زدید. راستی به من هم سر بزن. راستی اگر لوگوی من رو هم بذاری ممنون میشم !! مرسی.

مریم پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:13 ب.ظ http://mariami.blogsky.com

چه خوب یاد نوشته های قاطی پاطی خودم افتادم
راستی سلام ...

ح م پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:06 ب.ظ http://sincetoday.blogsky.com

درود
وبلاگ قشنگی داری
راستی لینکت را در وبلاگم قرار دادم.
تو نیز چنین کن.
بدرود

صنم جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:08 ق.ظ http://sanam59.persianblog.com

کاش میدونستم دنیای من رو کی دزدیده ...کاش می دونستم با کی باید دعوا کنم ...... اصلا من هم ۱ دیوونه ! از من فرار نمی کنی ؟؟؟

نگاه جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:10 ب.ظ http://negahe-no.persianblog.com

سلام . ولی من کاملا شما را می فهمم.

صنم شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:30 ق.ظ

امان از سایه بی سر ...............

ساناز سه‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:26 ق.ظ

هاله جون مطمئن باش که من همیشه باهاتم.
ولی گاهی اوقات تنهایی هم برای آدم خوب چیزیه ولی نه همیشه.

کتی چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:31 ب.ظ

سلام ... از نوشته هات خیلی خوشم اومد ...دوست خوبی هستی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد