دیشب داشتم فکر میکردم که چقدر آدما رنگ دارن ........ وقتی اونا رو با رنگشون میبینم .احساس عجیبی میکنم..شاید واسه همینه که خیلی زود بهشون نزدیک یا ازشون دور میشم !
هاله
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 ساعت 03:08 ب.ظ
طرح وبلاگت جالبه،می دونی؟ یه طورایی ساده و دلنشینه. اما در مورد فکر دیشبت باید گفت:که اگه آدما بی رنگ بودن زندگی یکنواخت و انسانها اجتماعی نمی شدن!! چون وقتی رنگهای مختلف وجود داره همه حس میکنن کمبودشون توی رنگه دیگه باید باشه و .... .
من و تو مسافر شب رو به سوی شهر خورشید خسته از این رهسپاری زیر سایه های تردید سبزی مزرعه مونو دست خشک باد سپردیم توی شهر بی ترحم از غم بی کسی مردیم
هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم
واسه بیگانگی ما هیچ نگاهی آشنا نیست آدما رنگ و وارنگن اما هیچ کی شکل ما نیست گر چه تو باغ بلوریم اما جنس شیشه نیستیم با تنای کاغذیمون توی دست آب شکستیم
هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم
چیه سوغات من و تو وقت برگشتن از اینجا بشکنیم سد شبو تا برسیم به صبح فردا می تونیم با هم بخونیم دوباره شعر رهایی پر فریاد شه گلومون جای بغض و بی صدایی
هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم
یاسی
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 ساعت 06:16 ب.ظ
سلام من اولین باره که اومدم اینجا می دونی یاد چی افتادم وقتی اسم وبلاگت رو دیدم؟ ترکه بچش هسته ی هلو تو گلوش گیر می کنه. میگه قورت بده بیرون!! قربون تکتکت! بای!
سلام :)
این برنامه وبلاگ نویسی را حتما بگیر که خیلی جالبه!!!
طرح وبلاگت جالبه،می دونی؟ یه طورایی ساده و دلنشینه.
اما در مورد فکر دیشبت باید گفت:که اگه آدما بی رنگ بودن زندگی یکنواخت و انسانها اجتماعی نمی شدن!! چون وقتی رنگهای مختلف وجود داره همه حس میکنن کمبودشون توی رنگه دیگه باید باشه و .... .
به نظر من خیلیا یه جعبه مداد رنگی ۱۲ رنگ هستن ... از سفید تا سیاه .... ولی من خودم بی رنگم ... حتی یکی از اون رنگ ها رو هم ندارم ...
خودت چه رنگی هستی؟
آره منم موافقم. راستی چرا اینجوریه؟
سلام بلاگ زیبایی دارید اگه یک لینک بهم بدید ممنون میشم بهم سر بزن
باغ بلور
من و تو مسافر شب رو به سوی شهر خورشید
خسته از این رهسپاری زیر سایه های تردید
سبزی مزرعه مونو دست خشک باد سپردیم
توی شهر بی ترحم از غم بی کسی مردیم
هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم
بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم
واسه بیگانگی ما هیچ نگاهی آشنا نیست
آدما رنگ و وارنگن اما هیچ کی شکل ما نیست
گر چه تو باغ بلوریم اما جنس شیشه نیستیم
با تنای کاغذیمون توی دست آب شکستیم
هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم
بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم
چیه سوغات من و تو وقت برگشتن از اینجا
بشکنیم سد شبو تا برسیم به صبح فردا
می تونیم با هم بخونیم دوباره شعر رهایی
پر فریاد شه گلومون جای بغض و بی صدایی
هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم
بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم
امیدوارم نیرنگ نبینی . . .
سلام من میگی آدما اگه قرار بود رنگ نداشته باشن آدم نبودن ما همه رنگ داریم اما باید اونا رو از بین ببریم تا به کمال برسیم
آدم ها هزار رنگ دارن . . . .
رنگ و وارنگ و و و
با همین هزار رنگ هم میشن رنگوارنگ !!!!!!!!
نفهمیدم چی شد !!!
سلام
سر بلندی گر توخواهی با همه یکرنگ باش
قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده اســــــــت .
موفق باشی
سلام؛
بخشید چند وقتیه اینجا سر نزدم....
به منم سر بزن خوشحال میشم!!!!!!!
یعنی من هم جزء خوشرنگهام هاله ؟؟؟؟:)
سلام
نکنه یه وقت ما رو از یاد ببری عزیز
ارادتمند:
محسن
سلام..وب لاگ خیلی توپی داری
مبارک باشه....
ممنون ..قربانت به منم سر بزن بای
باهات موافقم..............
سلام ! من دوهزار و دویست و بیست و دومین ویزیتور وبلاگت بودم !!D:
هاله جونم من چه رنگیم میشه بگی دوست جون جدیدم
سلام من اولین باره که اومدم اینجا می دونی یاد چی افتادم وقتی اسم وبلاگت رو دیدم؟ ترکه بچش هسته ی هلو تو گلوش گیر می کنه. میگه قورت بده بیرون!! قربون تکتکت! بای!
مطلب جدیدمو اگه بخونی ممنون میشم
تا حالا به این فکر کردی که دیگران تو رو چه رنگی میبینن ؟
وبلاگت خیلی با حاله
میشه بگی چرا راجب این حوادث اخیر هیچی ننوشتی ؟
البته منظورم این نیست که بنویسی
فقط میخوام بدونم چرا
اخه این روزا هر ... سیاسی شده
موفق باشی