بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !


بچه که بودم عاشق داستانای افسانه جن و پری بودم .....همه بچه ها اینجورین .. سفید برفی..زیبای خفته...هانسل و گرتل.. و قصه های ایرانی حسن کچل  ، سنگ صبور و ..... اون موقع نه تنها از چیزی نمیترسیدم..بلکه خوشحال هم میشدیم و کلی لذت میبریدم
 .... امااز وقتی آدم بزرگ شدیم... دیگه از حضور اون پریها ... وحشت داریم ! چرا؟ نمیدونم...از سایه خودمون هم میترسیم... شاید اونا رو مثل قبل نمیبینیم..... ! شاید اون موقعها اونا رو به چشم بچگی میدیدیم .... شایدم الان عینک آدم بزرگا رو زدیم به چشممون ! شایدم داستان یه چیز دیگه اس ... ! شاید اون موقع جن و پریا رو از پشت شیشه داستانا میدیدیم..اما الان کلی بهمون نزدیکن...شایدم ..... !



امروز خیلی آرومم...خیلی..دوست ندارم چیزی خرابش کنه .....

نظرات 49 + ارسال نظر
مهدی شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:45 ب.ظ http://bihosele.persianblog.com

آخ جون خودم اول شدم ... خوش اون روزایی که بچه بودیم و خیلی چیزها رو نمی فهمیدیم ... عوضش غصه خیلی چیزها رو نمی خوردیم ... مگه نه ؟؟؟

بانو شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:58 ب.ظ http://banoo.blogsky.com

سلام هاله خانوم...

من از همون بچگی ازشون میترسیدم!!!

حالا که دیگه جای خود دارد..

موفق باشی

روزنگار شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:09 ب.ظ http://roozngar.blogsky.com

وبلاگ جالبی داری
این دومین باره من می بینمش فکر کنم
فرصت رو اگه گیر اوردی راهیش کن طرفای وبلاگ ما!!

موید باشی

مسعود بْربْر شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:12 ب.ظ http://www.geocities.com/masborbor/contents.htm

هاله ی عزیز سلام. خیلی وقت هست از آدم ها حتا در حرف هاشان هم خسته شده بودم. وبلاگ قبلی (و فعلا فعلی!) به کسی لینک داشت. نوشته هایت خوب بود. خوش حال شدم اقلا از حرف هات... خواستی سری به وبلاگ م بزن http://masoudborbor.blogspot.com
اگر اجازه بدهی لینک ت کنم.

سعید(طعم گیلاس) شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:20 ب.ظ http://saeid83.persianblog.com

هاله جون درود بر تو..ببینم حالا چطور؟؟؟..سبز باشی

بارا شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:28 ب.ظ http://animus.persianblog.com

وبلاگت مثل البوم خاطرات میمونه

یا مثل قرص والیوم.

یا مثل...تنهاییت گوارات

مهناز - بدون وبلاگم هرگز شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:05 ب.ظ http://mahnaz.blogsky.com

من فعلاْ در دوره ی شجاعی به سر میبرم !
تا وقتی که یه عکس وحشتناک یا یه صحنه ی مرگی چیزی ببینم دوباره ترسو بشم.
اما یه چیز جالب، هنوزم اسم لولو لرزه به تنم میندازه:))

پوریا شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:54 ب.ظ http://tanboor.blogsky.com

من هم بچگی هم الآن فقط با طبیعت زندگی میکردم

مقاله بی سر ۲ شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:31 ب.ظ http://sh2tg800.blogsky.com

سلام . .
مطلب جدید دارم . . .
درضمن مطلب امروزت هم خیلی جالب و باحال و ناز بود . . .
مرسی

لطبفه شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:41 ب.ظ http://latifeh.blogsky.com

سلام
بچه گی یه عالم دیگه است با کلی خاطرات
به قول تو هر چند آدم بزرگ شده اما من دوست داشتم که هیچ وقت بزرگ نمیشدم
راستی دختر خوب نمی یای پیشم
لا اقل بیا لینکی که بهت دادم نگاه کن بعد دیگه نیا
خوب؟

دارینوش شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:19 ب.ظ http://fly.blogsky.com

سلام.
می خوام یه چیزایی بگم که شاید از همه چیزایی که می خواستم و گفتم یا نگفتم . به دلم نزدیکتره .
بچه که بودم یه دنیا آرزو داشتم و می خواستم یه مهندس بشم . یه کم دیگه که بزرگ شدم . بازم می خواستم مهندس بشم .
یکمه دیگه که بزرگ شدم . هنوز هم می خواستم یه مهندس بشم .
بعد که یکم دیگه که بزرگ شدم . هنوز هم می خواستم بزرگ بشم . اما نتونستم .

ولی هنوزم می خوام یه مهندس بشم .

N شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:53 ب.ظ http://boy.blogsky.com

این مزایده وبلاگی رو از دست ندید

[ بدون نام ] یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:17 ق.ظ

سلام
کجایی بچگی یادت بخیر

تمام ناتمام یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:55 ق.ظ http://faustus.persianblog.com

سلام؛ بر عکس ؛ من وقتی بچه بودم از این چیزا و بیشتر این داستانایی که نوشتی کم و بیش میترسیدم اما کم کم که بزرگتر و بزرگتر تر شدم دیگه ترسام رفت واسه خودش !....سیر این تغییر و تحولات خیلی بستگی به خصوصیات هر فرد داره ...بگذریم ..راستی نوشته هات خیلی عمیق و پخته دارن میشن ..جدی میگم...امیدوارم همیشه شاد باشی

سید سروش یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:34 ق.ظ http://soroosh.blogsky.com

میدونی چرا ازشون وحشت داریم؟‌چون بزرگ که میشیم دورنگ میشیم..دیگه خالص و یکدست نیستیم...با زشتی ها مخلوط میشیم

آبی یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:20 ق.ظ http://blue.blogsky.com

سلام . من هنوز هم بد جوری با این داستانها حال میکنم!

ساناز یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:33 ق.ظ

کاشکی همیشه بچه میموندیم تا انقدر دورویی نبینیم..........

سیاوش یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:10 ب.ظ http://bufekoor.persianblog.com/

سلام. از طریق وب لاگ ری را اومدم اینجا. خوشحال شدم که با چنین وب لاگی آشنا شدم. موفق باشی!!! // سیا

پریسا یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:26 ب.ظ http://seagull.blogsky.com/

بعضی ترسا مال بچگیه
بعضیاش مال بزرگیاست
اما بعضی ها هم هست که همیشه با آدم می مونه...
امیدوارم همیشه شجاع باشی!

ققنوس یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:27 ب.ظ http://lord.blogsky.com

به نظر من این اتفاق برای این می افته که ما وارد دنیای کثیف و پر از دروغ بزرگترا میشیم ... هر چی بیشتر بزرگ میشیم آدم های بد بیشتری میبینیم و این اعتماد رو از ما میگیره ... اونموقع دیگه به همه چی مشکوک میشیم و دیگه آرامش بچگی رو نداریم .

خوش تیپ یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:07 ب.ظ http://khoshtip.blogsky.com

wow !!!!che weblogi babaaaaaaaa!!!!!

عمو رضا یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:16 ب.ظ http://amooreza.blogsky.com

آره .شایدم.... شایدم...... ولش کن!

سوسکی یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:50 ب.ظ http://sooski.persianblog.com

یاد آهنگ «وقتی که بچه بودم» مرحوم فرهاد افتادم...

سیاهِ روشن یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:04 ب.ظ http://www.ghadessi.com

آدم وقتی سنش کمه خطر رو نمیفهمه. واسه همین هم هست که هزار تا کار خطر ناک میکنه ولی بزرگ که میشی ای ددم وای که حتی یک نفر دوبار زنگ خونه رو میزنه میگی اوخ اوخ اومدن ببرنم.
ببخشید بازم سیاسی شدم!! :)

یاسی یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:50 ب.ظ

:)

امین یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:00 ب.ظ http://pilotkhaki.blogsky.com

چه جالب ...
خوش باشین

مصی یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:40 ب.ظ http://masi.blogsky.com

سلام هاله جون
راستش من وقتی بچه بودم عاشق این داستانها بودم هنوزم هستم آخه فکر میکنم از من خیالپردازتر وجود نداره !!!!!

محسن دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:36 ق.ظ http://www.mohsenix.com

سلام بانو /
به قول اون آقای شاعر که می‌گه:
روزگار کودکی برنگردد دریغا / شور وحال کودکی برنگردد دریغا
موفق باشی
راستی اجازه هست بهت لینک بدم؟؟

بیتوته دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:56 ب.ظ http://siavash21.blogsky.com

اونجا که شبا پشت بیشه ها
یه پری میاد ترسون و لرزون
پاشو میذاره تو آب چشمه شونه میکنه زلف پریشون...

احسان دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:06 ب.ظ http://aazaad.blogspot.com

ایشالا که هیچکی این آرامشتو ازت نگیره .... بای بای

پریا دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:38 ب.ظ http://padme.blogsky.com

اگه اون موقع ها پریا رو پشت شیشه داستانها میدیدی حالا
میتونی تو وبلاگش اونو ببینی!
ممنونم که به وبلاگم سر زدی

امیرناصری دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:15 ب.ظ http://lara.blogsky.com

ممنون که آمدی سراغ ناهه. اگه تو سراغ دکتر ژیواگو رو می گیری، من هم باید سراغ شل سیلور استاین رو بگیرم از تو؟!
دکتر ژیواگو نیروی پنهانی ناهه س برای نوشتن. موفق باشی.
راستی اسم درجه یک وطرح درجه یک تری برای وبلاگت درست کردی. تبریک می گم بهت.

گل گندم دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:42 ب.ظ http://gandom.blogsky.com

چقدر اینجا دوست داشتنیه

مهدی آنلاین دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:03 ب.ظ http://mahdionline.blogsky.com

سلام

ممنون که به مهدی آنلاین سر زدی !
بازم طرفای ما بیا .

هاله سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:01 ق.ظ http://chekhabara.blogsky.com

سلام هاله جون سمت منم بیا

داستان‌گو سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:41 ق.ظ http://Dastangooo.persianblog.com

کودکی از دست رفته/.

عمو رضا سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:46 ق.ظ http://amooreza.blogsky.com

سلام هاله جان
امتحاناتم تمام شده همزمان اعتبار کارتم هم رو به اتمام است!

گندمزار سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:03 ق.ظ http://gandomzar.blogsky.com

سلام ... وب لاگ خیلی خیلی خیلی قشنگی داری ...
خوشبختانه هنوز دوسشون دارم ، میخوام ببینمشون ، شاید هنوز بچم!

مدیر مسئول سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:29 ب.ظ http://www.saridaily.blogsky.com

مطالب بروز شده:شعرآقا پلیس_بچه بسیجی_شعر جدید یار دبستانی من_کاریکاتور از گروه فشار_فرهنگ لغت گروه فشار____________________بزودی متن سعید عسگر =عشق+2) (نوشته های مدیر مسئول هر هفته تغییر خواهد کرد

مهدی سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:09 ب.ظ http://hanuuz.blogsky.com

سلام.ممنون که سر زدی.قالب و مطالب زیبایی داری.مخصوصا
مطلب ۲ تیر بازم سر بزن آپدیت شدم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:56 ب.ظ

نقره ای چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:15 ق.ظ http://silverheart.blogsky.com

تقصیر آدما نیست ...... همش تقصیر این دنیای لعنتیه ....... اگه قلبتو بدی دست دنیا ...... همه چیتو ازت میگیره ...... حتی عشقتو به فرشته ها ........ من هنوزم شبا قصه های رامونا میخونم ...... ............ ......... ..............

پیچک چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:14 ق.ظ http://peechak.blogsky.com

بچه بچه ها نمی ترسیدم لذت (باعث بشه) آدم بزرگ چشم بچگی
منو در بیاره

اصغر چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:37 ق.ظ http://as110.persian.com

سلام بر تو و طبع زیبایت

شما علاقه عجیبی به طراحی دارید تمامی تصویرها ونوشته

هایت را خوندم ودیدیم با این حس عجیب زندگیت را بر پایه

زمانه طراحی کن وگزشته ها گذشته وخاطراتش آدمو به آه

وناله وامیدارد ....فقط درس گرقتن را از آنها بیاموز

موفق وپیروز باشی طرحهاونقاشیهای شما را باز هم می بینم

اصغر چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:39 ق.ظ http://as110.persianblog.com

مجددا سلام

موفق باشی


آدرس ...........

ناناز چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:54 ق.ظ http://naanaz.blogsky.com

سلام !کی جرات داره به حریم خصوصیت وارد بشه که آرامشتو بهم بزنه !؟؟

مریم جمعه 13 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:00 ق.ظ http://magiclove.persianblog.com

سلام وب جالب داری موفق باشی

ستاره* جمعه 13 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:26 ب.ظ http://gis00.persianblog.com

سلام خیلی وبلاگ جالب و زیبایی هست موفق باشید*

محسن حسینی دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:19 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد