بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !


 

                             



عجب داستانیه  !!
تا حالا شده در اوج خوشحالی..احساس کنی که چقدر حالت بده ؟!؟!؟!؟ اگر نه ..هیچ وقت حال الان من رو نمی فهمی.... گاهی از نگاهت میفهمم که گیجی ...دیشب انسیه خونمون بود .. چقدر با هم حرف زدیم ...صبح که پا شدم هنوز گیج بودم ....اما به مروردر طول روز این گیجی رو نادیده گرفتم .... و هر روز این کار رو میکنم..... گفته بودی که همیشه مساله رو حل کن ..زمان رو از دست نده ........ ولی برای من خود مساله  یک مجهوله ..یک ناشناخته ..... یک زمانایی مثل الان ..انقدر گیج میشم که قدرت هر نوع فکر کردنی رو از دست میدم !
به مسخره گرفتن احساسات آدما ، حتی کسایی که درست نمیشناسیم ..گناه بزرگیه ! و بزرگ تر از اون اینکه اون دوست داشتن  به تمسخر بگیریم....اینکه کسی رو به خاطر دوست داشتن کسی مجرم کنیم .... اینکه با احساسات آدمایی که دوستمون دارن .. بی رحمانه بازی کنیم و بعد با یک جمله ساده بگیم : من نمیدونستم ... یا : من نفهمیدم .... من متاسفم اما قصدم این نبود !  ..یه داستان مسخره رو چقدر طولانی میکنی ؟!....
بار دوستی رو باید کشید..به هر قیمتی که شده..البته اگر برامون ارزش واقعی داشته باشه ...این دوستی دوستی بین مادر و فرزند میتونه باشه..یا خواهر و برادر....یا من و تو .... با تو مشکلی ندارم ....  اما آدمای اطراف گاهی اذیتم میکنن ..................
خیلی جالب بود ..امروز یکی از دوستای قدیمی برای میلینگ لیستش که دست بر قضا من هنوز توشم..یه ایمیل زده بود  ..همون ایمیل زوم اوت (zoom out ) احتمالا دیدینش ... اول ایمیلش جمله جالبی نوشته بود :
doostan
Shayad haghighat oon chizi ke mibinim nabashe ya hadde aghal chiz ha oonghadr ke ma fekr mikonim bozorg nabashan 


همون موقع با خودم گفتم که همیشه بر عکسشم ممکنه .... خیلی چیزهای به ظاهر خیلی ریز و کوچیک دنیایی تو دلشون دارن !