بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !




هفته پیش این موقع تو رستوران Irish village  نشسته بودیم..اون آقاهه هم داشت گیتار میزد و کانتری میخوند ....چه خوب بود !!!! هی اون خانوم سیاه چاقه بلند بلند میخندید..اون آقا سیاه کچله که جلوش بود چپ چپ نگاه میکرد !‌.. اعصاب نداشت خوب.... ای کاش الان هفته پیش بود !!!!چقدر خوش گذشت :)

امشب نادر هم متاهل شد ! ..دیشب همه خونه ما بودن .....  داشتم نگاه میکردم..دیدم ای بابا همه دیگه متاهل شدن !نازنین و مهدی..لیلا و مجید ... نادر ... شیده ... نادر دیشب آخرین شب مجردیش بود...یکم آتیش سوزوند....

فردا صبح باید برم سر کار..تو هم همینطور... فردا روز جدیدیه و ما باید موفق باشیم .... راستی بهت تا حالا گفتم که تو هفته های اخیر به نظرم چند قدم به موفقیت نزدیک شدی ؟؟ چند تا  نکته درتو نظرم رو جلب کرده ...مهمترینش اینکه خیلی آروم شدی یا بودی ..نمی دونم ... اما یک آرامشی درونت هست که خیلی دوسش دارم :)

راستی امشب قبل از خواب میخوام معیارام رو یه بار دیگه مرور و آپدیت کنم ....

شب بخیر....

راستی یه سوال...شما هیچ میدونید فرق کسی که کلاه میزاره با کسی که کلاه برمیداره چیه ؟؟؟منم نمیدونستم !!

نظرات 8 + ارسال نظر
نقره ای سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 04:52 ب.ظ http://silverheart.blogsky.com

سلام!

سیاهِ روشن سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.ghadessi.com

کسی که کلاه بر میداره خطر ناکتره چون چیزی رو ازت میگیره. ولی اون که کلاه میذاره یه چیزی بهت میده پس کارش راحت تره و میشه مهارش کرد... حالا گیر کدوم افتادی؟

منم خوشحالم.
پایدار باشی

گندم زار سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 08:07 ب.ظ http://gandomzar.blogsky.com

من فرقشون رو نمی دونم خیلی...

الهام چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 01:35 ق.ظ http://elham85.blogsky.com

والا من فرقشونو نمیدونم اما یورش اینه که هردوشون ظلمه

همایون چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 07:25 ق.ظ http://homayoon.blogsky.com

دوست دارم از سر اونا که کلاه سر مردم میزارن کلاه بردارم

کیوان چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 07:08 ب.ظ http://shoma.blogsky.com

فقط خواستم بگم من هم نمی دونم ! همین .

سوسکی چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 07:56 ب.ظ http://sooski.persianblog.com

سلام هاله جون... مدت زیادی بود فرصت نکرده بودم سراغی ازت بگیرم. امروز که آمدم تازه فهمیدم چقدر دلم برای نوشته هات تنگ شده بود... همه را خواندم. دوستشون داشتم. شاد باشی.... با عشق.

دلقک چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 08:10 ب.ظ

مبارکه بازگشت نظرخواهیتون (:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد