امروز یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۲۸۲ ست ! یعنی درست ۵ روز تا پایان سال ۸۲ مونده ...
الان که فکر میکنم انگار که سال قبل مثل یک نسیم گذشته .... برخلاف خیلی ها که از گذشتن یک سال غصه می خورن..من از سالی که گذشته خیلی هم راضی هستم ... تو سالی که گذشت روز های خوب و بد رو تجربه کردم ....
پشت در موندن در اولین روز کاری .. و کله پاچه خوردن اول سال ...!!
روزهای خوب و بد داتک ...
عیدی دادن بیزی به همه دخترا به جز من ...
اتاق تاریک طبقه پایین ... چراغ رو میزی آقای خادمی ...
آقای دانش و نیما .......
قهوه های بعد از ظهر ...شوخی ها ..خنده ها ..دلخوری ها ...
رییس بزرگ و اخلاق بدش ....
ساعتهای ناهار ...حرفای پویا ....و نتیجه ،حال بهم خوردن فرناز ....
بیزی عصبانی ....گیج ...
کلنجار همیشگی مهناز و حمیدرضا ...
خریدن گوشی جدیدمن ..سرویس SMS !!!
عمیق شدن یک دوستی ......... پنهان کاری !!!
فرید و عینک روبوکوپ !
داستان دعوای..توی خیابون و .....
گلناز و داستان نوشابه خوردنش.حامد..صنم..سحر ..مازیار .....
پایان دوستی با یک دوست قدیمی، محسن ...
رضا...ساناز، نیما ..شیما ...خواستگاری ..
انسیه ....ارشاد ...مریم..نیلوفر...و ....
تولد بیزی ....کادوی شهرزاد !!...چلوکباب البرز !!!:))-خیلی مشکوکه !
رفتن بیزی ....بیزی و سپنتا ....
سفر دوبی...
عروسی لیلا و مجید ....
پایان کار در داتک ....
رایان بدر ...شروع و ادامه ...
عروسی نادرو سارا ....
رفتن صنم ...
سفر بیزی...
شیرین عبادی و نوبل ...
تا ساعت ۴ صبح در شب قبل و روزهای اله کامپ
پرواز محمدعلی...
زلزله بم ... و شبهای بعد ...
شهره آغداشلو...
رامبد و پگاه..خواستگاری....
تولد من ... نامزدی محسن...نامزدی امیر ...
حتی دزدی وردآورد !!!
اصفهان...
انتخابات و بساطش....
سفردوباره بیزی..تصمیمات جدید...
و خیلی اتفاقات که در خاطرم نیستن !
و چرخش همیشگی این سیب تا به زمین بیاد (به قول..)
و این داستان تا همیشه زندگی من ... ادامه دارد .....
آخی !!این لوگوی وبلاگم رو بالاخره Digital lie درست کرد ...مرسی حمیدرضا ...
kheili khoobe ke harkasi dar in rooz ha kar haii ke ro ke to in sal anjam dade baresi kone va kar haye khoob ro tekrar kone va az badi ha doori kone va dige oon haro tekrar nakon.
man ke raftam fekr konam.......................
kooloocheie ........... kolooche.............
ey khonedaro bache dar zanbilo var daro biar
۱ سالو تو چند خط نوشتی
فکر نکنم کسی اندازه ما کیف کرده باشه یه چیزایی رو هم جا انداختی مثل اون روز کارت پاره کردن و ...........
خوشحالم که دوستای خوبی دارم
همین.
چه سال شلوغ و مرموزی داشتی؟!
سلام.
چه سال شلوغ پلوغی !!
سلام
نمیدونم چرا اینقدر وبلاگ تو و پاهای کثیف رو دوست اما فکر کنم چون دقیقا وقتی وبلگ نویسی شروع کردم شما رو پیدا کردم!!!
شما اونجا جزو اولین نظر دهنده بودین یاد اون خاطرات میوفتم ....
در باره سال هم کلا واسه من زیاد سال خوبی نبود!!
فعلا
ربطی ندارد اما نمی دانم چرا یاد این شعر افتادم:
سال بد سال باد
سال شک سال اشک...
یه سال خوب ِ دوست داشتنی ِگهُ !
واااااااااااااای چقدر خوب نمی دونی وقتی وبلاگتو خوندم یاد همه اون روزای خوب و بد افتادم خیلی روزای خوبی داشتیم یادش بخیر...
الان که فکر می کنم میبینم که جای همتون خیلی خالیه مخصوصاْ سر نهار که میشه .
دیگه کسی نیست که به پای من لگد بزنه یا بره تو حجاب یا...
خلاصه که خیلی روزای قشنگی رو با همدیگه گذروندیم
کاش میشد دوباره ...
هاله چه نوشته خوبی بود واقعا من اصلا فکر نکردم که امسال چه کارهای + و - انجام دادم این نوشتت باعث شد که برای مدتی کوتاه به فکر فرو برم ،ببینم چیکار کردم . سال بدی نبود خیلی تجربه بدست آوردیم . امیدوارم که سال جدید برای همه خوب باشه
خیلی باهال بود منم یاد تمام اون روزها افتادم روزهای خوبی بود جای همتون خالیه
هاله...........
من خواهر کوچیک ندارم. ولی اگر داشتم دلم میخواست تو بودی...
از سرگذشتم ممنونم. بهش فکر میکنم کیف میکنم...
الآن هم مطمئنم پات رو پاته و تقریباْ یه وری داری اینو میخونی دهنت هم به اندازه ۵/۱ میلیمتر بازه و چشمات هم با یک عطسه میفته بیرون...
دلم برای خیلی چیزا تنگ میشه ولی خوشحالم که هیچوقت حسرت نخوردم...
چه خوبه که خیلی ها میفهمن چی گفتی و خیلی چیزا جلوی چشماشون میاد...
عیدت مبارک. سال بعدی برات بهتر از همه ی قبلی ها باشه دوست من.
آره چه خوبه که آدم تمام اتفاقهای سال رو به خاطر بیاره ... نه برای افسوس خوردن بلکه برای آماده شدن برای شروع سالی جدید
سلام
تو این یه سال لذت به دست آوردن بعضی چیزا با تلخی از دست دادنشون برابری نمی کنه
چرا اینقدر نا عادلانه؟
مگه ما آدما چقدر عمر میکنیم که بخوایم نصف بیشترشو تو غم بگذرونیم
گرچه شادی هاش بیشتر تو چشم میزنه
مرسی از اینکه به من سر زدی
پیشاپیش سال نو مبارک
شاد باشی و پایدار
تا همیشه
تا ابد
سلام
خیلی جالب نوشتی تمام خاطرات سالی که داره تمام میشه رو تونستم توی ذهنم مرور کنم ........
ویادم هست که چه عیدی بود عید گذشته ....به یاد ماندنی
به خاطر این نوشته های قشنگت خیلی ممنونم
پاینده باشی
شتر دیدی ..ندیدی...نه دیدی !
با همچین مرورهائی شدید موافقم ...
سلام ٬ من کیوان سقاخونه هستم. از نظری که در مورد من داده بودی ممنون ولی فهمیدم سؤ تفاهم شده :) طنز خوبی مینویسید. خیلی خوب هست که دلت خوشه :) . ولی راستش را بخوای اصلا مفید نیست . اونم به من مربوط نیست ٬ هر کس هرچی دوست داره مینویسه. ماشالله سال پیش چقدر عروسی رفتی. انشالله همشون خوشبخت میشن . امیدوارم روزی نرسه که تق و تق اینجا بنویسی طلاق فلانی و فلانی ٬ دعوای فلانی و فلانی :) خلاصه اگه دعوا داشتی میام سر کوچتون . سال نو مبارک ٬ آرزو میکنم عیدی برات ۳ جفت کفش ته صاف بدن. آقا بیزی هم صحیح سالم بر گردن. رابطه دوستیت عمیقتر شه. تو کار موفقتر شی ( یعنی اخراجت نکنن ٬ خودش موفقیت هست) و بازار وبلاگتون پر رونقتر از سال پیش باشه. تولدت ۱ بلوز نارنجی برات میارن و ولنتاین هم یک خرس صورتی . به همه سلام برسون اگه وسواسی نیستی بوسشونم بکن ٬ کم لجبازی کن ٬ دیگه بزرگ شدی بچه نیستی . آفرین. حرس هم نخور ٬ دعوا هم نکن. گفتم میام سر کوچتون .
چطوره به تو هم بگیم خانوم ٍ بیزی !!!!!!!
آخه خیلی کار داری!
دیگه حاجی شدیم؟!!!! بابا ایولله!
آخی .... هاله جون امیدوارم امسالت ۱۰۰ خط بیشتر و بهتر باشه .خوشه خوشه خوش باشی.
واقعا عجب سالی بود...به خونه جدید ما هم سری بزن
عجب سالی.......اوه اوه.....!
چقدر اتفاق... چقدر بالا پایین... چه خوب که اخر این سال ایرونی یاد من کردی و به سراغ وبلاگ تاریک و گاه متروکم اومدی. مرسی و همیشه پر از اتفاق باشه سالهای سالت:)
ساله خوبببببببببببی بود !
آره... منم از امسالم راضیم... یه قسمتیشم وبلاگ توه... غر نزدن... قشنگ نوشتنات... لوگوتم قشنگه ها... موفق باشی
Look what we have here! A comprehensive library of memories .... !!!