دقت کردین که یکی از شایع ترین اخلاقهای ما ایرانیها اینه که دوست داریم احساسات درونی خودمون رو پنهان کنیم..!!
مثلا وقتی کسی رو خیلی دوست داریم سعی میکنیم از اون پنهان کنیم که دوستش داریم..که خیلی دوستش داریم..اگر نسبت به چیزی یا مساله ای خیلی احساس داریم،خودمون رو بی تفاوت نشون میدیم ..اگر از کسی بدمون میاد بهش لبخند میزنم..لبخندایی که از صد تا فحش هم بدتره !! و پشت یک سری حرفای بی معنی اون حس بد رو قایم میکنیم !!
- واااای چقدر این روسری بهت میااااد !!!!
(پشت سر : با این سنش خجالت نمیکشه این رو سرش کرده )!!
- به !!!!سلام مهندس ....آقاااا کجایی ی ی ی ! ببینیمت یه قرار بزار بریم فرحزاد !!!!!!
(پشت سر: دیدی آقای ایکس !!!مرتیکه مفنگی !!!فکر کنم معتاد شده !!!!!!!!!!! پای چشمش رو دیدی..حالا بعدا یادم باشه یه چیزی برات تعریف کنم ...!!!)
کسانی هستند که واقعا مهربونن...اما ظاهرشون انقدر خشن و مغروره که همه فکر میکنن اونها جز خودشون هیچ فرد دیگه ای رو تو دنیا نمیبینن !!نمیدونم چرا اینطوره ..اما باید بهشون نزدیک شد تا از راز درونشون باخبر شد !
راستی ..چرا دوست داشتنها رو پنهان میکنیم ؟
چرا توجهاتمون رو پنهان می کنیم؟
و چرا مهربونیها رو زیر ظاهری بی تفاوت هدر میدیم ؟
چرا درونمون رو اونقدر پیچیده میکنیم..تا احساساتمون از هزار راه این پیچیدگی ها جون سالم بدر نبرند ؟
حالا میفهمم که اون جمله معروف دوران بچگی..یعنی چی!
در پشت این ستاره حلبی،قلبی از طلاست !
پ.ن.۱. امروز ،روز خیلی خوبی بود.و همینطور امشب..مرسی بیزی..مرسی طناز..مرسی علی !
پ.ن.۲.اگه یه پسر بچه ۵ ساله بودید ،بین یک ارگ با مزه بچه گونه که صدای خوبی داره..یه جعبه بزرگ لگو و یک ماشین کنترل دارهیجان انگیز..کدوم رو انتخاب میکردید ؟
جدا از فرهنگ ایرانی و این حرف ها...
اونایی که ظاهرشون متفاوت با باطنشون به نظر می رسه همه از روی قصد اینطور نیستند.
ولی کسایی که عمدا ظاهر متفاوتی نشون می دن یا احساسای درونیشون رو پنهون می کنن عده ایشون همونایین که یه زمانی مهربون ترین ها و عاشق ترین ها و حساس ترین ها بودند و بعضا الان هم هستند...
و اگه آدم بگرده تو دل خیلی هاشون دلیلی برای این تفاوت وجود داره.
مارگزیده از ...
دقیقا..
احتمالا اگه بچه بودم همشو میخواستم..
مرسی بیزی..مرسی طناز..مرسی علی !
من همش رو انتخاب می کردم و با حرفات موافقم کم پیدا شدی
ماشین کنترل دار هیجان انگیز...آخه ذاتآ به هیجان خیلی علاقه مندم!!D:
اینکه آدم ها احساساتشون رو قایم می کنن من فکر می کنم مال اینه که می ترسن غرورشون چیزیش بشه!! اونایی هم که بدشون میاد از کسی و جلوش خوبن باهاش چاپلوسن!همین...
هاله گرام سلام
اول دوست داشتم یک صفحه برای این نوشته ات نظر بنویسم، ولی حس کردم که شاید چندان جالب نشود.
نظر Hami را هم تا حدود زیادی در مورد عده ای از انسانها قبول دارم.
من جعبه بزرگ لوگو را ترجیح می دهم. راستش همین چند وقت پیش بود که وسوسه می شدم که برای خودم ....
شاد باشی و موفق :)
سام
من که خودم خیلی بدم می یاد که حرفی که می خوام برنم ! نزنم.
چرا؟؟ »گم
من عروسک می خوام............. چرا ماشین کنترلی؟؟
من اگه بچه بودم ماشینرو بیشتر دوست داشتم
سلام، خوب، تو میگی اینجوری که هست اشکالی داره؟ اگه برای ناز و عشوه و اینکه بهش محل نذارم بیشنر دلش میخوادم نباشه، بده، منم از اون خوشم نمیاد که یه بار یکی از دوستهام بهم گفت که زن مثل سایه است، دنبالش بری ازت فرار میکنه، واستی اون هم میایسته، و ازش فرار کنی دنبالت میاد، به نظرم احمقانه اومد،
بعدش هم، من حالا که حالا است میگفتم ارگه رو بیشتر میخوام، اما اونی که بچه بودم لگو رو انتخاب مبکردم،
:)
نوشتت خیلی خوب بود :) شاد باشی
من برای خواهر زاده م ماشین کنترلی خریدم.
سلام هاله جان
خیلی عالی نوشته بودی
میخوام بهت لینک بدم
من حرف خودمو معمولا می زنم!
اگه خوشم بیاد می گم خوشم میاد... اگه بدم بیاد می گم بدم میاد!
ولی بعضی وقتا از اینکه بقیه اینکار رو نمی کنم یه ضربه های می خورم!
راسی از اونا من ماشین کنترل دارهیجان انگیز ر. انتخاب می کنم! :D
متنت که خدا بود و عین واقعیت ابجی ...
من ... مممممم ... از ماشین خوشم نمیومد ... ارگم دوس نداشتم ... حالا نمیشه تو اینا عروسک پشمالو هم باشه ...
من ماشین کنترلی رو میخواستم ولی تو لگو رو بخر. ارگ هم خوبه اگه پدر مادر بچه پنبه بذارن تو گوششون.
چندوقتی سایتت در دسترس نبود دلم خیلی تنگ شده بود. خوشحالم که باز میخونمت.
دل خوش باشی
منم ماشین کنترلی! منم ماشین کنترلی!
د نخون اون آهنگو ! من اعصاب ندارم ! الانم جایی بودم راننده تاکسیه باز همین آهنگ کوفتی رو گذاشته بود . آاااییی :(( من اگه بودم ارگ دوست داشتم راستی !
لگو رو ور می داشتم مثل همون موقع که ور داشتم ..../ خیلی خیلی لذت بردم از نوشتتون ... منم نمی تونم بهش بگم .../ با کمال افتخار به وبلاگ قشنگتون لینک دادم ...
آره واقعا گل گفتی .. ولی در مورد بروز ندادن احساسهای خانما فک کنم مسئله یک مقداری فراملیتی باشه اینطور نیست
سلام
نوشته هات رو خوندم ولی جوابش رو نمی دونم ولی فکر کنم تو بهتر از همه بدونی :)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی قشنگ بود!
من جعبه لگورو بر می داشتم چون با یه جعبه لگو بر می داشتم چون خیلی چیز ها میشه باهاش ساخت.
من هم خصوصیات یک ایرانی را دارم!!
پ.ن.ا:من هم از طناز وبیزی وعلی تشکر می کنم!
پ.ن.۲: به نظرم خیلی بیرحمیه که یه پسر پنج ساله را در برابر همچین انتخابی قرار بدهیم.
سلام
خوبی ؟؟ من اگه بودم یه جعبه گنده لگو انتخاب می کردم...
من ارگ می خوام !!!
به نظر من ادما یی که بعضی از احساسات خودشونو مثل مهربونی عشق و .........را قائم میکنن بیشتر بخاطر اینکه فکر میکنن اگه ابراز احساسات کنن مورد سوء استفاده دیگران قرار میگرن البته شاید کار درستی باشه چون اکثر ادمایی که احساسات خودشونو براحتی بروز میدن یه جورای مورد سوء استفاده قرار گرفتن.
تو مطلب امروزموبلاگ عالی شما رو معرفی کردم...
با همشون موافقم منتهاش مطمئن نیستم که این فقط مختص ایرونیا باشه!بعدم من ماشین کنترل دارهیجان انگیز رو انتخاب می کردم
سلام/ حال؟ احوال؟ ....من بلاشک ماشین کنترل دارو میخوام..ستم! اصلا وقتی ۶ سالم بود هی یک در میون خواب ماشین کنترلدار و میدیدم.! ضمنا..آدما پیچیده نیستن! خیلی پیچیده هستن! مواظب پیچای بعدی هم باش!
خواستم فقط از لطفت تشکر کنم. فعلا" ....
من دقیقا از همین آدما تو دار هستم:)
منم احساساتمو نشون نمیدم حالا دارم میترکم از شدت علاقه ها!
اما عین یه تیکه یخ!
البته نه در این حد اما خوب همش میترسم نکنه یه وقت بفهمه...وووووااااااااااااییییییییییی!
کمبود عقله و ۱۰۰۰ دردسر!
جعبه بزرگ لگو!!!
بقیه اش مادر و پدر بچه رو در گیر میکنه...
بازم مارو پیچوندی با بیزی وطناز و علی رفتی ددر من چشام در گرفت انقدر بسته موند حداقل یه لیگو برام بیگیر از همش بهتره