چه بعد از ظهر دلگیری..ای کاش یکی میومد میرفتیم راه می رفتیم یا میرفتیم سینما..یا بیرون..یا شام... ... دو ساعته این صفحه بازه..نمی دونم تا کی هم باز میمونه..بلکه دوباره وصل شم به اینترنت و پابلیشش کنم !
من میدونم از اونجایی که تو دوست خوبی برای دوستات هستی همیشه اون دوستها منتظرن بتونن خوشحالت کنن. پس چرا این جور موقعا یه خبر نمیدی؟ من مطمئنم کلی انتخابها مختلف داری ... از برنامه های خوب با دوستهایی که دوستت دارن . براشون حال تو مهمه!
آره ...واقعا ...
بریم!!
سلام هاله
نمی دونم چی بگم
شاید بشه کتاب خوند
موفق باشی
واژه های شعرم را چیده بودم توی آفتاب / گاهی که باد می آمد / زلف شعرم می آشفت /
می خندیدم / گوله های اشک را / توی تاقچه می چیدم /
حتی می رفتم تا لب باغچه / شعرامو تو کرت می کاشتم /
وقتی بهار می شد / شعرم گل می کرد / غنچه می داد /
مادرم با عطر بهار نارنج / چای دم می کرد /
حتی گاهی می رفت پشت بام / آشیانه می ساخت /
زمستان که می آمد / هزار پرنده را رازیانه می داد /
خیلی از بعد از ظهر ها ممکنه دلگیر باشن،اما کاش اکثر اونا رو به جمعه ها تعمیم ندیم.حالا منظور تو رو نمی دونم :)
من اون دفعه پرسیدم که تو این نقاشیا رو از کجا میاری و تو هم جوابمو ندادی ! چه معنی میده این کار خانوم محترم !!؟
دو تا کلوچه میخوردی حوصله ات باز میشد.
چشاتو ببند از ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تا ۱ برعکس بشمر٬ خوب میشی!!!!!
بعداز ظهر جمعه ها همیشه دلگیره... مخصوصا اگه موقع امتحاناتت باشه و یه کتاب ۸۰۰ صفحه ای هم جلوت باز باشه!!!
من میدونم از اونجایی که تو دوست خوبی برای دوستات هستی همیشه اون دوستها منتظرن بتونن خوشحالت کنن. پس چرا این جور موقعا یه خبر نمیدی؟ من مطمئنم کلی انتخابها مختلف داری ... از برنامه های خوب با دوستهایی که دوستت دارن . براشون حال تو مهمه!
منم دیروز دقیقا همینا رو میخواستم!!