بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

Late Start



زنگ ساعت..هیسسسس..
دوباره خواب .....
چشماتو باز میکنی..اوه اوه...
فیلم تند شد..
دوش...آماده شدن برای رفتن سر کار..
به حالت دو بیرون رفتن...(طبق معمول بدون صبحانه )
..سلام...
..دیر شد..فکر کردم نمیاید...
...از... بریدلطفا..خیلی دیرم شده ...
رادیو :
-الو رادیو
-سلام بفرمایید ؟
-آقا سلام!
-سلام..
-خسته نباشید!
-سلامت باشید..
-صبحتون بخیر!
-خیلی ممنون..
-آقا می خواستم از برنامه خیلی قشنگتون تشکر کنم !
-خواهش میکنم..میشه اسمتون رو بگید ؟
-من ناشیناس هستم از تیهران!!!! روز خوبی داشتی باشید .
- شما هم همینطور.
-خسته نباشید..
-خداحافظ.

-بوغ آزاد .........
-سلام ..بیزی خواب موندی ؟
خانوم این موتوریا شدن آفت تو تهران..پدر سوخته ها ....از پنجره بیرون رو نگاه میکنم..پلیسهایی که یک پیک موتوری رو گرفتن ... چه چهره زار و لاغر و تکیده ای !...چهارراه بعدی..موتوریهایی که با لباسای سیاه و دمپایی توی ماشینا رو نگاه میکردن و ویراژ می دادن ...عباس آباد تقاطع وزرا...یک تاکسی رفت عقب تا زد به آقایی که داشت رد میشد...
-مرتیکه مگه کوری....؟داد..فریاد ....
خیابون وزرا....خانومی با عصای سفید ...یک عینک آفتابی ..کنار ویترین فروشگاه گل سنگ..
خیابون الوند...شرکت...بابا چرا کارتم نمی زنه ؟؟؟؟ لعنتی !
صدای رعد ...بارون ...کنار پنجره ........بارون ..بارون...بارون....
میگن بارون تو تابستون یک نعمته ....................

نظرات 12 + ارسال نظر
هپلی سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:49 ق.ظ http://happali.blogsky.com

سلام همسایه

من چند بار سرزده بودم به وبلاگت ولی نظر نداده بودم

دیگه دیدم این دفعه باید نظر بدم .

البته نظر که چه عرض کنم

انقدر روان می نویسی که احتیاج به نظر نداره

خیلی راحت تونستی احساس رو بیان کنی

تبریک میگم

یاحق

رونیشون سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:54 ق.ظ http://ronishune.persianblog.com/

سلام هاله! پریشب یه ماشین توی ته همت له شده بود! پلیسا از مردم بیشتر سر و صدا میکردن. دیشب ۱.۵ ساعت یکی رو اسکورت کردم تا خونشون! نکنه دزدا بخورنش. چند روز پیشم بارون میومد ولی هوا آفتابی بود ... گویا گرگا داشتن زایمان میکردن! خوش میگذره ... توله های کوچولو دارن سعی میکنن راه برن. ما که خوشی ای ندیدیم ، ولی داره خوش میگذره ... فریادهای توی کوه رو میشنوی؟ اون بهترین راهشه . تا وقتی زنده هستی ، کارهایی رو انجام بده که وقتی که مردی نمیتونی اونا رو انجام بدی! میگن اونجا دیگه مال خودت نیستی! مال خدایی! من از زندان بدم میاد ... تو چطور؟

مسافر هتل کالیفرنیا سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:08 ق.ظ http://sokote-marg.blogsky.com/

منم امروز ۱۰ دقیقه زیر بارون مندم خیس آب شدم
تا حالا تابستون قشنگی بوده مخصوصا شبا

دلقک سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:56 ق.ظ

خیلی کیف داد :)

آرتا سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:08 ب.ظ http://darkness.blogsky.com

من عاشق رعد و برقم(:

روشن سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:42 ب.ظ http://night-cafe.persianblog.com

تو چرا انقدر خوب شدی هاله؟.. دلقک تایید میشه....

امیرحسین سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:47 ب.ظ http://amirrony.blogsky.com

آره تو نمیری...

ققنوس سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:08 ب.ظ

چه درهم برهم !

سپهر سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:04 ب.ظ http://sepehrlp.blogsky.com/

سلام...
دیگه حالم از دروغ هایی که به خورده من دادند به هم خورده....
دوست دارم همشونو پس بدم دوست دارم ...شکمم خالی بشه...از این همه حرفی که به من گفته شد ....از گفتن دوستت دارمهایی دوغین.....
.........موفق باشین...

دیوونه سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:13 ب.ظ http://SHEL-S.PERSIANBLOG.COM

بارونه قشنگی بود

DayDaD چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:20 ق.ظ http://daydad.blogspot.com

سرم درد گرفت!

سیاهِ روشن چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:23 ب.ظ http://pooy.blogsky.com

چند وقت پیش داشتم تو عباس آباد پیاده میرفتم و تو فکرای اونجوری بودم که یهو در فاصله ۱ متر و ۱۲ سانتیمتری من یک افسر در بنز الگانس تو بلندگوی ۱۸۰۰۰ واتش فریاد زد:‌
هی رنو مگه تابلو رو نمیبینی؟
همون ۱ مترو ۱۲ سانتو از جام پریدم. از اونجایی که بنده پیاده بودم و نمره ای هم بهم وصل نبود!!!!!... رفتم زدم به شیشه الگانس ( یک حالی داد به بنز دست زدم!!!!) شیشه رو کشید پایین (برقی بود و تا ته هم نکشید که یه وقت گرمش نشه!) و بر و بر نگام کرد.
من: سلام عرض میکنم جناب سرهنگ (طرف ستوان ۲ بود)
اون: بفرمایید
من: قربان یه سوءال دارم
اون: {فقط نگام کرد}
من: {به آرومی} میخوام بدونم بابت این گرمای طاقت فرسا به شما پول اضافه میدن؟
اون: نه بابا ما وظیفه ایم حقوقمون همون ۱۸۰۰۰ تومنه.
من: { با صدای نه آرام} همینه کونتو تکون نمیدی نشستی زیر کولر داد میزنی؟

البته تا از ماشین پیاده شد که یه جوری خودشو خالی کنه من ۶۰ متری دور شده بودم...

کار خوبی نکردم ولی فکر کنم حقم بود

پایدار باشید


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد