بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !


داستان از اونجا شروع شد که .....

نظرات 5 + ارسال نظر
گوسفند بزر پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:20 ق.ظ http://sheeplog.blogspot.com

چرا داستان؟ مگه واقعيت چشه؟ دور و برت رو ديدی؟ همونيه که همیشه بوده، نه؟ هرکی راه خودش رو ميره. خوشی درون آدمه و بسته به بهره ايه که از دنيا ميگيره. غمت کم و روحت آزاد باد.

متفکر پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.h1556s.persianblog.com

زندگانی ما در باغی از رنگ شکل گرفته ، جایی که شبها ، همه جا غرق نور ستارگان و ماه بود . / زندگیه دیگه ! / به ما سر بزن ./تا بعدهای خیلی بهتر

امیر جمعه 26 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:03 ق.ظ

هاله خانم مطالب شما را معمولا می خوانم و از اونا لذت می برم.
ولی فکر می کنم گاهی چیرز غیر ا اون چیزی هستید که باید باشید.یعنی فکر کنم باید همیشه خودمون باشیم.

با آرزوی موفقیت

دیوونه جمعه 26 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:20 ق.ظ http://SHEL-S.PERSIANBLOG.COM

که یه کلاغه بود بخونش نرسید .

ققنوس جمعه 26 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:27 ق.ظ

که یکی بود ... بعد شد دوتا ... بعد شدن سه تا ... بعد شدن چهار تا ... بعد شدن پنج تا ... بعد شدن شیش تا ... بعد شدن هفت تا ... بعد شدن هشت تا ... بعد شدن n نا ...
پیدا کنید پرتغال فروش را ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد