بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !



نشستم جلوی جیمبو....یک آهنگ اعصاب خورد کن Bon Jovi نمیدونم چطوری رفته تو فیوریت من!!؟؟یک لحظه قطع شد....
از تو کوچه صدای ویولن میاد.....و صدای سلطان قلبها......پرده  رو زدم کنار...دو نفر بودن..زیر نور چراغ میشد دیدشون..یکی کوتاه تر بود..
شاید پدر وپسر بودن...
شاید تنها بودن...
شاید یک یک روز خوشبخت بودن...
شاید هنوزم خوشبخت باشن...
شاید....
نظرات 7 + ارسال نظر
امیرحسین یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:59 ق.ظ http://amirrony.blogsky.com

امان از این شاید ها...

محمدرضا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:08 ق.ظ http://unforgiven-alone.blogspot.com

سلام.
میخواهم درود بفرستم بر همان ؛‌شاید پدر و پسر؛
همانهایی که آنقدر دلشان جا دارد که هنوز ؛ سلطان قلبها ؛ مینوازند...
بنوازید...خوشبختی از آنِ همانهایی ست که در قلبشان سلطانی دارند...
میخواهم آنقدر خسته شوم که دیگر نتوانم خستگی را حس کنم... میشود؟
میخواهم آنقدر خوشبخت باشم که نتوانم کس دیگری را خوشبخت کنم...میشود؟
من اینطور دلم مبخواهد...خودخواهی بیجا لذت بخش تر از صدای شکستن است...
شاد باشی و پایدار
تا همیشه
تا ابد...

اردشیر یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:42 ق.ظ http://www.ashuzartosht.com/

فیوربت رو ملتفت نشدم یعنی چی چی. در مورد اون دو تا هم اگه این جا بودن می گفتن حتما پارتنر هستن و دارن دنبال آدرس کلیسا می گردن!

ققنوس یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:49 ق.ظ

شایدم نه ...

رضا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:05 ق.ظ http://reza-n.blogspot.com

خولیو اگلوسیاس تو یکی از کنسرتاش گفت:
۴۰ -۳۰ سال پیش من بودم و گیتارم. اون موقع من یه نوازنده و خواننده دوره گرد بودم٬ اون زمان من حس میکردم خوشبخت ترین آدم روی کره زمین هستم. الان هم همون حس رو دارم.
امیدوارم که اون دو نفری که تو دیدی هم حداقل احساس بدبختی نکنن.

نقره ای یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:00 ق.ظ

شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاید!

سارا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:46 ب.ظ http://banooyesokut.persianblog.com

چه خوب که اینجا سفیده !!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد