بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

از دانیال کاشانی ....




یکی از وبلاگهایی که با باز شدن صفحه اش احساس عجیبی بهم دست میده وبلاگ نامه های عاشقانه یک پیامبر بوده ..

از تمام آن نوشته ها عبور می کنم و این بار بی هیچ قصدی و بی هیچ تردیدی می نویسم . بی انتظار هیچ نتیجه ای . بی امید به حصول هیچ حاصلی . و مگر جز این آموخته ایم ، جز این  که در آنچه می کنیم در پی چیزی نگردیم که به چشم بیاید ... به چشم ... مگر یاد نگرفته ام آن حکایت قدیمی را با آن ترجمه قدیمی را که در آن میهمانی کوچک در آن شهر کوچک در تنهایی خویش آواز می خواند ... آنچه اصل است از دیده  پنهان است و مگر یک عمر سر در هر چاه این جمله را تکرار نکرده ام ... این جمله را مگر نشنیده ام و مگر هنوز حفظ نشده ام ... که  :  تمام اعجاز کویر در آن است که جایی در دلش چشمه ای پنهان دارد .... و تو چه می دانی کویر چیست ... اگر تشنگی را نزیسته باشی و زندگی نکرده باشی اش  و نه ، نپرس که من هم نمی دانم ... من هم نمی دانستم تا این همه داستان نشنیده بودم و این همه روایت را ندیده بودم  . نپرس که  هر قصه ای  در هر روایتی به پایانی می رسد و من هزار قصه دیدم بی پایان . که انتهایی نداشت ... که ابتدایی نداشت ...

نظرات 2 + ارسال نظر
فرید جمعه 6 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:07 ب.ظ

دلم به حال نامه میسوزد مثال چوب کبریت را دارد احترام توام با پوچی، گمان زندگی و بعد مرگ همیشه امید ....
هیچ زمانی هم حال یک نامه عاشقانه را درک نمیکنم ، معنی ایثار نیست حس شمع را ندارد حوصله پروانه را هم ..
زندگیش در فریب می گذرد

و حق را به کسی می دهم که دلی دارد صبور و شاید نااگاه وخسته از طعم هرروز به دنباله کشیدن باری که خود به علم ،پذیرفته و زندگی خویش به قسمت شادی دیگران با امید.
منتظر است و انتظارش بی پایان و همیشه عاشق، عشق به اتش
و خلقتی دارد همانند نی.....

کتکله چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:08 ب.ظ http://katakalle.com

سلام من یه وبلاگ طنز می نویسم ! بهم یه سر بزنین.این فقط یه شوخی بی مزه است !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد