بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

آزادی !





یادم نمی آد که کی آزاد شدم ..حتی نمیدونم که روز چندم آزاد شدم..شاید مثل هفت مرحله آفرینش کائنات بود..شاید دوباره متولد شدم ..شاید .....
همیشه فکر میکردم که وقتی  آزاد شم حتما یک ظهر گرمه ...من آزاد شدم..توی یک صبح زود بارونی.....

در درون من خسته دل ندانم کیست ؟
که من خموشم و او در فعان و در غوغاست
!

نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 05:53 ق.ظ http://my mail is:rezakhalilpouran@yahoo.com

کاش همه ازاد می بودن ! زمانش مهم نیست.لااقل اندک لحظه ای! حداقل ذهنی احساس ازادی می کردن!

رضا شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:28 ق.ظ http://reza-n.blogspot.com

ّوقتی آزادی مطرود است٬ فقط مطرود آزاد استّّّ

صمد اکبرپور شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 04:03 ب.ظ http://akbarpour349.persianblog.com

سلام .آزادی چند بخشه ؟

دیوانه شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:05 ب.ظ http://divane.blogsky.com

وای تولد دوباره
دلم لرزید

bacchus یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:35 ق.ظ http://pink-pride.persianblog.com

آزادی!!!!!!!!!!!!!!!

محمد (حرفهایی از دل زمان) یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:05 ق.ظ http://weblog.simianama.com

سلام :) ازادی اینقدر غیر ملموسه که ممکنه توی یک روز گرم بارونی میون زمین داغ از نور خورشید اتفاق بیفته ... آزادی رو باید با تمام وجود درک کرد.

امین چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:59 ب.ظ http://mey.blogsky.com

سلام
به مطالب جالبی اشاره کردی
قشنگ بود

نیاز پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:30 ب.ظ

خیلی دوست دارم بدونم برای کی و برای چی میری تو زندون و به خاطر چی آزاد میشی ....
هر موقع وبلاگت رئ میخونم احساس میکنم مشکلی داری که باهاش سرگردونی ... مطمئنا نمیتونی حلش کنی ...
اصلا چرا زندون و چرا بعدش آزادی ..... اگر معنای زندون بودن رو فهمیدی که دیگه نرو توش .... ولی متاسفانه همه ما یادم میره دوران تلخ رو ....

ایمان جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:39 ب.ظ http://www.imanhalazon.blogfa.com

سلام.وبلاگ خوبی داری.موفق باشی به وبلاگ من هم سری بزن.نظر یادت نره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد