پر از انرژی شروع شد امروز ..یک جور شادی عجیب..اصلا نمیدونم چرا ؟! انقدر هیجان دارم ...از داستان مدرسه رفتن صبح بچه ها شروع شد...وقتی که فسقلی ۵ ساله میگه میخواد نامزد کنه !!!!:)))) و بعد جریان بانک..... الان دارم میمیرم از خنده .........
خیلی سخت بود..اما تصمیمم رو گرفتم ....
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
گفتی به ناز بیش مرنجان مرا، برو آن گفتنت که بیش مرنجانم،آرزوست آن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست ان ناز و باز تندی دربانت آرزوست ..
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست وین خلق پر شکایت گریان شدم ملول آن های و هوی و نغمه مستانم آرزوست
با احترام به تمام روزهای گذشته و با امید به تمام روزهای آینده
هاله
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 10:56 ق.ظ
خیلی قشنگه میدونم برای کلمه به کلمش چه سختیهای دیدی و چشیدی البته نمی تونم بگم کمی خواهیم فهمید موفق باشی
A real "+" which will lead to +++=+
بسم ا..
تکبیرش کو؟
خیلی عالی
ولی اینقدر سر بسته گفتی که ما نفهمیدیم
گلی
من عاشق این شعر مولانام! عاشق ترانه ش که علیرضا عصار خونده!
ما که نفهمیدیم تو همیشه داری تصمیم میگیری :)) کی عملی میکنی خدا داند :))))))))))))))))))))))))
رقصی چنین میانهء میدانم آرزوست...
آفرین به تو و تصمیمت...
:)
خوش باشی...