بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

کریسمس و اصفهان ...

 

 

خوب اینم یک جورش بود ...همش میگفتم که ای کاش الان پارسال بود و من روز کریسمس در کنار رودخونه تیمز ،ترکی روز کریسمس رو میخوردم....اما..

خیلی جالب بود....برای نمایشگاه به اصفهان رفته بودم ..... و بازدید از نماینده ها..از پنجره دفتر آقای نماینده یک صلیب دیده میشد...

گفتم آقای نماینده این کجاست..

گفت که مال کلیسای وانگه دیگه !! ..

راستش یکم خجالت کشیدم..چون اصلا نمیدونستم کلیسای وانگ چیه ؟ و کجاست ! ؟

خلاصه اینکه تو یک هوای بارونی ..تنها رفتم  توی یک کوچه ای که دارن سنگ فرشش میکنن...رسیدم جلوی کلیسا..محل خرید بلیط !

سلام ..می دونم تعطیله..اما میشه رفت تو ؟

واقعا زیبا بود..نقاشی های روی سقف و دیوار آدم رو گیج میکرد .....در حالی که توی تالار اصلی کلیسا بودم..نشستم روی نیمکت جلوی صحن کلیسا و داشتم  صندلی قدیمی و صلیب زیبای روبرو نگاه میکردم..ناخود آگاه دعا به زبونم اومد .و پس از مدتها با تمام وجود با خدا حرف زدم و دعا میکردم....نمیشه توصیف کرد که چه حس عجیبی داشتم..چون در کلیسا رو بسته بودن..خودم بودم و خودم ........

به نشانه ها اعتقاد دارم این تصادفی نبود .... من در در این روز ....در اصفهان باشم و در حالی که وقت بازدید تموم شده ..به راحتی وارد بشم و به تنهایی در اون محل رویایی بشینم و دعا کنم ........

یک دفعه یکی از پشت گفت : عیدت مبارک دخترم ....از ترس پریدم ....

کشیش پیر کلیسا بود ....فراموش کرده بودم به کلی .......   امروز روز کریسمس بود !!  .........

نظرات 14 + ارسال نظر
باغ رویاها سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:09 ق.ظ http://www.baghroyaha.blogsky.com

سلام . خوبید ؟ من هم به نوبه خودم این روز رو به شما و تمام دوستان مسیحی خوبم تبریک میگم . با حال مینویسی . در پناه حضرت مهر باشید

بانمک سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:35 ق.ظ http://www.banamak.blogsky.com

سلام
خسته نباشی هاله جان
کریسمس شما وخانواده محترمتان مبارک باشه
امیدوارم که همیشه تنررست وسلامت باشید
من نمیدانستم که شما مسیحی هستی
بارو اوکنازچلز
موفق وپایدار باشی
تا بعد...
پیش من هم بیا خوشحال میشوم

مهناز سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:31 ب.ظ

جالب بود

سامی سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:16 ب.ظ

سلام خوب شد کریسمس شد دوباره وبلاگ نوشتین ....
جوابیه تون روهم خوندم ... من درحالت عصبانیت تصمیم نگرفتم ... من مایوسانه تصمیم گرفتم .... البته همیشه تصمیم های سخت توی زندگی آدم در حالت شک و تردید گرفته می شه ولی ....

صنم سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:51 ب.ظ

دلم کلی برات تنگ شده ...

مانا سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:39 ب.ظ http://manar.blogfa.com

هاله عزیزم من هم مثل تو فکر میکنم هیچ چیز تصادفی وجود نداره....دنیا پر از نشانست......
اینبار می خوام آروم دنیا بیام..بفهمم چه اتفاقی داره می افته......حتی اگر به قول تو درد داشته باشه

غریب آشنا سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام.کلی خوش به حالت.
می گم تو نمایشگاه غرفه ما رو ندیدی؟"فرابرد شبکه"نظرت در موردش چی بید؟ :دی
راستی چرا نگفتی داری میای این طرف ها .... :(

روز چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:56 ق.ظ http://rooz2005.blogsky.com

سلام
اول کریسمس برشماهم مبارک
دوم ممنونم که به من سرزدید
سوم کلیسای وانک واقعاجای زیبایی است مخصوصاکتابهای
قدیمی موجوددرموزه آن
چهارم روزبه روز شد

ققنوس چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:30 ق.ظ

خوبه :)‌ اینم تبریک گرم و صمیمانه ی من :
عیدت مبارک !

روز چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:54 ق.ظ http://rooz2005.blogsky.com

سلام
لینک شمارادروبلاگم گذاشتم.
موفق باشید.

الناز چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:38 ب.ظ http://www.elnaz.blogfa.com/

ممنون هاله جان. لطف داری.

سیاهِ روشن چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:05 ب.ظ

میشه مارو تحویل بگیرین رئیس؟

گربه چکمه پوش چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:25 ب.ظ http://www.pervilla.com

نشانه ها رو ولش! چی مشکوک بود؟

سحر پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:12 ق.ظ

بهترین اتفاقات دنیا رو برات ارزو می کنم. بوس بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد