دیباچه : نمیدونم چه فیلمی بود یا سریالی ....... من روی تیتراژ پایانی روشنش کردم :
بار الهی ! به من قدرت بده که عاشق بمانم..که عاشق ماندن هزار بار سخت تر از عاشق شدن است ....
بدنه : Sting داره Field of Gold رو می خونه :
You'll remember me when the west wind moves
Upon the fields of barley
You'll forget the sun in his jealous sky
As we walk in fields of gold
.........
I never made promises lightly
And there have been some that I've broken
But I swear in the days still left
We'll walk in fields of gold
We'll walk in fields of gold
انتها : آقای راننده حرف جالبی زد ! گفت : خانوم...زندگی به آدم خیلی فرصت میده..مهم اینه که فرصتها رو درک کنیم !
خب آقای راننده راست گفته
ولی من عقیده دارم فرصتهای زندگی محدودند و باید در همین فرصتهای محدود ٬ بار رو بست .
براستی کلاه عشاق چه شکلی دارد؟
ها !ما بعضیمون اصفهان هستن بعضیمون نه ! شما که ظاهرا اصفهانی :)
بابا پیام های اخلاقی!
یعنی واقعا می شه یه عمر عاشق بود...........من که باور نمیکنم..............یه مثال نقض بیارید...........
اول اینکه مرسی سریال
احتمالا سریال وخداوندعشق راآفرید بود
دوم اینکه نمی دونستم اینقدرزودبه زود به روزمی کنی
پس بیشترسر می زنم
سوم ...........................................
سلام خانم هاله.خوندن وبلاگ شما و پیش اومدن یکسری مسائل بین من و یکی از دوستان شما،من رو علاقمند به نوشتن کرده.برای همین اگر براتون زحمتی نیست لطفا برام توضیح بدین که چطوری می تونم واسه خودم وبلاگ درست کنم.مرسی
عجب عکسیه
ای ول آق راننده!