بالا افتادن !
بالا افتادن !

بالا افتادن !

در عجبم که چرا عده ای بی دلیل ، می ری.... وسط خوشبختیشون !! نمون اش عمین رفیقمون!

بلانش

از تمام آنها که در دنیای مجازی می شناختم ،بلانش عزیزم مانده ....بلانش برایم پیغام گذاشته... و چقدر خوشحال شدم از دیدن نامش :)اکثر وبلاگهایی که دوست داشتم فیلتر شدن !! وبلاگ کیوان هم فیلتر شده !!! این فیلتر شکن لعنتی هم کار نمیکنه!

به این فکر میکنم که چقدر عجیب است این دنیای مجازی که در آن از یکدیگر تنها نامی میشناسیم مجازی و وبلاگ و اندیشه هایی که گاه در دنیای واقعی نهان و ناگفته هستند...

جالب است نه ؟ ...نمی دانم وقتی که بچه های ما بزرگ می شوند و ما پیر..این دنیای عجیب چگونه خواهد بود....چیزی که الان هست رو مادر و پدرهای ما به خواب هم نمیدیدند ...

بگذریم از تمام این حرفها...بلانش عزیزم دلم برایت و برای نوشته های زیبایت تنگ شده بود...حس غریبگیم از دیدن پیغامت ،دوباره جایش را به آشنایی داد ...

دوباره خواهم آمد..دوباره از نو :)

دل ت ن گ ی

گاهی به این فکر میکنم که زمان چگونه برایمان پرواز کرده و من چگونه به هه آنچه می خواستم ،رسیده ام ... گاهی دلم برای آرزوهای دور و دراز تنگ می شود .... دلم برای خودم تنگ شده است.

یادش بخیر آن کوهها که می رفتیم... سفرها ... خوشیها و دیوانگی ها ...یادشان بخیر :)

دلم تنگ می شود گاهی برای نوشتنها و خواندنها ..برای سیمرغ..برای حافظ خوانی و فروغ و شب یلدای آن سالها ....

چه روزهایی بود بی دغدغه اما پر دردسر...دلم تنگ شده برای وبلاگ کیوان و بدو بیراههایی که گاه نثار زمین و زمان میکرد...

یادش بخیر بی بی اس پیام و مثل ویوانگان چت کردن در سیاهی و خنده و شوخی و دعوا ...

دلم بری خودم تنگ شده و تمام دوستانی که رفته اند و برای آنهایی که نرفته اند اما به چشم من حاضر نیستند.

دلم برای خودم تنگ شده ..خیلی..خیلی ..

بازگشت

ماه ها..یا بهتر بگویم..در واقع سالهاست که ننوشته ام... آنجور که آن روزها می نوشتم... از تو .. از خودم و از آنچه که زندگی می نامیدمش !

طوفانی آمده ات و زندگیم متحول شده است ...

دخترم رایا یک ساله شد ! :)



پست هنری


آهنگ سنتی کره ای !!! البته که من فرق بین زبان چینی و کره ای و ژاپنی را نمی فهمم .... حالا می خواهم ببینم ...آهنگ کره ای  چی میگه این وسط ؟؟!؟!؟ اون هم از نوع سنتی !!

سال نو





مبارکه :)

لذتهای زندگی من


صبحانه

صبح که اومدم تو فیس بوک عکسهای خشایار رو دیدم که از سفر به دشت هویج گذاشته بود ...

یک دفعه احساس کردم که چقدر دلم همراهی با همچین گروهی رو میخواد..چقدر هوای سفرهای دشت و بیابون و کوهنوردی و درکه های آخر هفته رو کرده .


شاعرانه یک

در گذر از کوچه تنهاییم
دیدم
کودکی گریان از چهره ی من آرام شد
یعنی
می توان بود هنوز


شاعرانه دو

قلمت را بردار
بنویس از همه ی خوبیها
زندگی,عشق,امید
و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا است
بنویس از دل یک عاشق بیتاب وصال
از تمنا
حسرت
از جدایی بنویس
از شکفتن
از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
و به پرپر شدنش نزدیکتر
از غروبی بنویس
که چو باروت و شقایق
که چو فریاد اسیران سرخ است

...

قلمت را بردار
جوهر سرخش را روی کاغذ افشان
بنویس
زندگی با همه ی تلخی ها شیرین است
لیک
با آزادی

(شاعر این شعر امین هست که من شعرش رو تو کارگاه شعر خوندم..اما فامیلیش رو نمیدونم)

هفته

روز اول :سلام

روز دوم:خوب این اطراف چه خبره

روز سوم:خوب بریم سر کارمون ببین چیکار باید بکنیم

روز چهارم :ای بابا اینا رو که باید خراب کنیم از اول بسازیم

روز پنجم: لامصب چرا انقدر داغونش کردی

روز ششم: وای خسته شدم ..امروز رو استراحت میکنم

روز هفتم : ای بابا بازم این هفته تموم شد !!!

یه چیزیانه ها!! :))



عاقلانه :

بین رفتن و ماندن فاصله تنها یک تصمیم محکم و ویزا و مدیکال و دل کندن از خانواده و امید به پیدا کردن یک کار خوب و سه چهار تا گونی پول برای روز مبادا و یک چند تا مورد دیگه هست !!!


صادقانه :

هیجان زیادی دارم برای خونه و اتفاقات جدید اما برای عید اصلا !!!

یک جوری دچار رخوت و سستی شدم نسبت به این جور چیزا .. درک نکردن یک سری از آدمهای نزدیکم هم باعث شده حالم گرفته باشه ..دوست دارم اونها هم نگاه دیگه ای به زندگی داشته باشن اما نمیشه.


دوستانه:

روزبه و مارال هم دیگه هفته دیگه برمیگردن فرنگ سر کارشون ... بعضی ها هم که سلیقه معاشرتشون ما رو نمیپسنده پس ناخودآگاه دوباره تنها میشیم..این پارمیسم که نمیاد خاله ش رو ببینه :(


اعصاب خرابانه :

من نمیدونم چه رازی نهفته است در پس دیوارهای این خونه همسایه بالایی !! که شب که از میانه گذشت ناگهان به جان هم می افتند و ناسزاگویان به هم مرحمتی میدهند ....مردم انقدر زیر لب فحش دادم به جد و آبادشون که این ها رو به عقد هم دراوردن !!! به حق که حضور همچین زوجهایی باعث گردش اقتصاد مملکت میشه ...خصوصا در بخش جایگزینی لوازم خانه ای که در دعوا شکسته !


شاعرانه :(نفیسی)


آنکه میگوید دوستت دارم...

خنیاگر غمگینیست که آوازش را از دست داده است..

ای کاش عشق را زبان سخن بود ..

هزار کاکلی شاد در چشمان توست..

هزار قناری خاموش در گلوی من ..

آنکه میگوید دوستت دارم..

دل اندوهگین شبیست که مهتابش را میجوید..

.... عشق را ای کاش  زبان سخنی بود