-
........
چهارشنبه 23 مهرماه سال 1382 10:23
این نوشته رو از وبلاگ روزبه برداشتم .... واقعا زیباست ! از من می پرسید که چه گونه دیوانه شدم . چنین روی داد : یک روز ، بسیار پیش از آن که خدایان بسیار به دنیا بیایند ، از خوابِ عمیقی بیدار شدم و دیدم همه ی نقاب هایم را دزدیده اند . همان هفت نقابی که خودم ساخته بودم و در هفت زنده گی ام بر چهره می گذاشتم . پس بی نقاب در...
-
تکذیب ... تفال ...
سهشنبه 22 مهرماه سال 1382 09:22
من به شدت خستگی دیروز رو تکذیب میکنم !!!! بزار ببینم حافظ چی میگه : بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم اگر غم لشگر اندازد که خون عاشقان ریزد من و ساقی بهم تازیم و بنیادش بر اندازیم شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم نسیم عطر گردان را،شکر در مجمر اندازیم ....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 مهرماه سال 1382 11:51
من خسته ام ......... خستگی رو چطور میشه تعریف کرد ؟
-
نامه به آینده
شنبه 19 مهرماه سال 1382 09:19
تو وبلاگ ساسان در سوئد ، لینک یک سایتی بود که توی اون میشه به آینده نامه نوشت و تاریخ delivery رو در آینده تعیین کرد ..من دیشب دو تا نامه نوشتم به آینده خودم به تاریخ سال دیگه و ۵ سال دیگه.... یه نامه هم نوشتم به تاریخ ۳ سال دیگه برای تو که دیشب نوشته شده ......فکر میکنی تا وقتی که این ایمیل بخواد به دست من و تو برسه...
-
جادوی سخن .....
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1382 09:28
بدون شرح ! تبصره ۱ : (چقدر خوبه که بشه صحبت و تبادل فکر کرد..این یک موفقیته ) تبصره ۲ : از این کاریکاتور خوشم اومد . تبصره ۳ : چه روز خوب و پر انرژی ایه ! تبصره ۴ : شما خیال ندارید یکم ورزش کنید ؟ :)) تبصره ۵ : گفته بودم بدون شرح ؟!
-
ایرانی ....
یکشنبه 13 مهرماه سال 1382 22:26
یه لینک تو گروه یاهوی شهید بهشتی فرستاده بودن...جالب بود..بد نیست ببینید ..... درباره ایرانیان موفق در دنیا ... پیر امیدیار - رییس و موسس e-bay امید کردستانی - معاون ارشد سایت گوگل فرزاد ناظم - مدیر فنی سایت یاهو محسن معظمی - معاون گروه تجارتی سیسکو فیروز نادری - مدیر برنامه اجرایی مریخ در ایستگاه فضایی ناسا
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مهرماه سال 1382 17:15
بیا زیر چتر ...چه بارون قشنگی..... واقعا هوا قشنگ شده..اما من..توی این اتاق ..از صبح تا شب کار و ...... دوست داشتم میرفتیم یه جایی قدم میزدیم با هم ..بعدشم یه قلیون !! :))) خیلی کیف میداد مگه نه ؟!
-
قانون امشب....
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1382 02:22
ساعت ۲:۱۰ صبح روز چهارشنبه ۹ مهر ... کشف یک قانون : مهمترین بازی زندگی : حکم ! ... وقتی حکم بازی کردی..فقط به حکم فکر کن..نه هیچ کسی و نه هیچ چیز دیگه !!!!!!!!!!!! ... ۳بار تجربه کافیه تا فرضیه قانون بشه ؟ اما من هنوز ترجیح میدم که کارتای جور رو کنار هم بچینم ....رامی میگن بهش مگه نه ... ؟ خوابم نمیاد.....
-
نوشته دو شب قبل
یکشنبه 6 مهرماه سال 1382 16:55
-
نامه
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1382 23:18
حق با تو بود: میبایست میخوابیدم... امّا چیزی خوابم را آشفته کرده است، در دو طاقچه روبرویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده ام با اون گیسهای سیاه وزوز پریشانشان... کاش تنها نبودم، فکر میکنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمی آید؟ کاش تنها نبودیم، آن وقت میتوانستیم به این موضوع و موضوعات دیگر انقدر بلند بلند بخندیم تا همسایه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 شهریورماه سال 1382 23:50
سلام... دارم آهنگ کازابلانکا رو گوش میدم... فیلمش رو غیر از ویدیو توی سینماتک موزه هنرهای معاصر حدود ۴ سال پیش اگه اشتباه نکنم ..دیدم... الان یاد اون موقع افتادم...خیلی خوب بود...عجب جونی داشتم..هر هفته دو روز تنهایی میرفتم موزه هنرهای معاصر .... فیلم کازابلانکا یکی از فیلمهایی بود که هر بار نگاه میکردم یک حس عجیبی...
-
خیلی جالبه ....
سهشنبه 25 شهریورماه سال 1382 11:42
ترتیب حروف در یک کلمه مهم نیست..خبر زیر رو بخونید !!! Aoccdrnig to rscheearch at an Elingsh uinervtisy , it deosn't mttaer in waht oredr the ltteers in a wrod are, the olny iprmoatnt tihng is that the frist and lsat ltteer is at the rghit pclae. The rset can be a toatl mses and you can sitll raed it wouthit a porbelm....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 شهریورماه سال 1382 15:28
من توی وبلاگ یه دیزی آدرس این انیمیشن رو دیدم..خوشم اومد ...... خیلی لطیفه ........ روش کلیک کنید ....
-
فال حافظ
شنبه 22 شهریورماه سال 1382 22:47
خیلی جالب بود !!!!!! الان داشتم یه گشتی میزدم تو وب.....یهو دیدم نوشته فال حافظ.... یه نیت کردم از طرف تو ........ببین چی جواب داد...دقیقا اشاره کرد به سوالم !! البته طبق معمول شرح فال خیلی دلنشین نیست !:)) دل چون آیینه عارفان را همه در شرب مدام اندازد ساقی ار باده ازین دست به جام اندازد ور چنین زیر خم زلف نهد دانه...
-
خوابم نمیاد...
جمعه 21 شهریورماه سال 1382 03:35
سلام.... ساعت ۳:۱۵ صبحه..من هیچ خوابم نمی آد ...نشستم یک خودآموز فرانسه دستم گرفتم ...همینطور مثل روزنامه میخونم..نمیدونم فکر کنم خوابنما شدم که فرانسه بخونم ! :)) .... حالا چرا گیر دادم نمیدونم !!!؟!؟! .. همه خوابن همه...تو هم خوابی.... خودت گفتی شب بخیر .... ! وایسا فکر کنم...ممکنه الان بیدار باشی؟؟؟ نه بابا ...فکر...
-
wind flower ....
پنجشنبه 20 شهریورماه سال 1382 00:19
سلام ... حال و هوای عجیبی دارم .....امشب یاد چند تا از دوستای قدیمی افتادم .... که هر کدومشون رو به دلایلی از دست دادم ....یک دفعه دلم گرفت ........ کمتر از تعداد انگشتهای دستم بودن کسایی که به هر دلیلی از دستشون دادم و دیگه هیچ راهی برای دیدنشون وجود نداشته ... تنها خوشحالی من وجود شماهاست ....و....مهمترینشون تویی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 شهریورماه سال 1382 23:20
هفته پیش این موقع تو رستوران Irish village نشسته بودیم..اون آقاهه هم داشت گیتار میزد و کانتری میخوند ....چه خوب بود !!!! هی اون خانوم سیاه چاقه بلند بلند میخندید..اون آقا سیاه کچله که جلوش بود چپ چپ نگاه میکرد !.. اعصاب نداشت خوب.... ای کاش الان هفته پیش بود !!!!چقدر خوش گذشت :) امشب نادر هم متاهل شد ! ..دیشب همه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 شهریورماه سال 1382 22:46
سلام...... به چند تا چیز فکر کردم ! یکی اینکه چقدر خوبه آدم هدفدار حرکت کنه...هدفداراز خواب بیدار شه..هدفدار کار کنه ...هدفدار کمک کنه...هدفدار عاشق شه .. هدفدار عاشق بمونه..هدفدار پیشرفت کنه .. و اینکه خلا صه تکلیفش با هر چیزی مشخص و زلال باشه ! هر کدوم از اینا که غبار آلود و نامعلوم باشن... نیروهای آدم رو به هدر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 شهریورماه سال 1382 22:53
سلام.... من چند روزی سفر بودم ... رفته بودم دوبی .... از فردا دوباره مینویسم..خیلی خسته هستم ...خوابم میاد ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1382 22:48
اصلا نمینویسم....دلم حتی وبلاگ هم نمیخواد .....از بس که همه چی دارم !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 مردادماه سال 1382 01:10
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 مردادماه سال 1382 00:59
هیچ حوصله آپدیت ندارم ...اصصصصصصلا ! اما حالم خوبه خوبه..همین جوری حوصله وبلاگ نویسی ندارم فقط !!!
-
confused !!...yes....
یکشنبه 26 مردادماه سال 1382 21:40
آقا داشتیم بازیمون رو میکردیما ! از اون بازی جنگیا ...همینجوری واسه خودمون .... یهو نفهمیدم چی شد ...راستی راستی جنگ شد !!!!از اون بدتر....... مهره ها رو قاطی کردم..جای دشمن و خودیها بهم ریخت ! دشمن اومد گفت..دستا بالا ... از جات جم نخور ..من تا اومدم ببینم دشمن چه ریختیه..یکی از پشت تیر زد...درب داغون شد !! من...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 مردادماه سال 1382 18:13
فکر میکنم باید از ته دل یه داد بلند مهربون ( به قول دیجیتال لای ) بزنم ! نه سر کسی ... نه به خاطر کسی....به خاطر خودم و بدون هدف............فقط تخلیه شم ..همین .... دیگه هم غر نمیزنم ! ..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 مردادماه سال 1382 00:29
عجب داستانیه !! تا حالا شده در اوج خوشحالی..احساس کنی که چقدر حالت بده ؟!؟!؟!؟ اگر نه ..هیچ وقت حال الان من رو نمی فهمی.... گاهی از نگاهت میفهمم که گیجی ...دیشب انسیه خونمون بود .. چقدر با هم حرف زدیم ...صبح که پا شدم هنوز گیج بودم ....اما به مروردر طول روز این گیجی رو نادیده گرفتم .... و هر روز این کار رو میکنم........
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مردادماه سال 1382 23:59
- اگر بخشش دردی که ما احساس میکنیم را درمان میکند ....دلیل خوبی داریم تا با رنجشهای خود تماس نزدیک داشته باشیم ... - عادت کرده ایم تا از روی غرور دردی و رنجشی که حس کرده ایم را انکار کنیم ..زیرا نمی خواهیم که آنرا بشناسیم ..شاید از آن میترسیم ...شاید از درمان میترسیم ... من گاهی رنج خود را به خاطر ترس و از سر غرور ،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مردادماه سال 1382 15:46
سلام .... ۱- دیشب نامزدیه لیلا بود.... خیلی ناز شده بود ... امیدوارم که در زندگیش به جایی برسه که از ته دل احساس شادی و رضایت کنه .... ۲-محیط کارم چند وقتیه که داره کم کم اذیتم میکنه ... در واقع به نظرم یه چیزی توی اون روابظ خراب شده که من دوست ندارمش اصلا ! ۳- من عاشقم هنوز ... ۴-نگرانم .. ۵-یک عالمه کار عقب افتاده...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 مردادماه سال 1382 15:56
یکروز یکی میگفت که باید فضا رو برای زندگی باز کنی.... یعنی خودت تعیین کنی که تا کجا و چقدر می خوای پیش بری ... اون موقع جواب دادم که نه محیط بیشتر میگه من چیکار کنم..تا اینکه درست کردن فضا رو تجربه کردم .......... و احساس کردم که این حقیقت داره ..من میتونم برای زندگی و افکارم فضا درست کنم ..... تا حالا که ..... همون...
-
روز خوب !
یکشنبه 12 مردادماه سال 1382 11:33
آدم گاهی مجبوره تو زندگیش ایکس او بازی کنه ! ..به خارجی بهش میگن..کت اند موس !! گاهی آدم با یک حرکت میتونه از دو طرف ببره ..برعکسشم ممکنه.. آدم ممکنه با یک حرکت از دو طرف ببازه ! جالب اینجاست که بعضیا تو روزای آفتابیم چتر دستشون میگیر ... نمیدونم از ترس بارون ناگهانیه یا آفتاب سوختگی ؟!!!!!!! واسه هر چی که باشه من که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 مردادماه سال 1382 14:24
...... وقتی عاشقم شد با عشقش برام بند درست کرد..... بند ... بند ... بند .... تا اینکه یکروز بین همون بنده ایی که درست کرده بود خفه شد ......... یکروز به خودش اجازه نداد که نفس بکشه و رفت ................. وقتی رفت هنوز بندهایی بودن که من رو نگه میداشتن.... اما این رشته ها ..اون ریسمانایی نبودن که اون برام درست کرده...